هخامنشيان
امپراطورى فراموش شده
بر گرفته از سايتهاى اينترنتى
ميراث فرهنگی ايران باستان در موزه بريتانيا |
||||||
موزه بريتانيا نمايشگاهی با عنوان "امپراتوری فراموش شده: جهان ايران باستان" با نمايش آثاری از فرهنگ و هنر ايرانی پيش از اسلام برگزار کرده است. اين نخستين بار است که نمايشگاهی با اين عظمت، ميراث فرهنگی ايران را در کنار هم در معرض ديد عموم قرار می دهد. در اين نمايشگاه که به همت موزه بريتانيا با همکاری بنياد ميراث ايران، موزه ملی ايران و موزه لوور برگزار می شود، بيش از 400 اثر متعلق به دوره هخامنشيان به نمايش گذاشته می شود. مشهورترين آثار دوران هخامنشيان از جمله، منشور حقوق بشر کورش، جام زرين، بز بالدار، ريتون (پيمانه) طلايی از جمله آثاری اند که برای نخستين بار در کنار هم به نمايش عمومی گذاشته می شوند.
بخشی از اين آثار مانند منشور کورش متعلق به خود موزه بريتانياست، اما بخش عمده ای از اين نمايشگاه را آثاری تشکيل می دهند که از موزه های مختلف از جمله موزه ملی ايران، موزه تخت جمشيد و موزه لوور فرانسه وام گرفته شده اند. بسياری از اين آثار برای نخستين بار است که از ايران خارج می شوند.
در کنار نمايش اين آثار، برگزاری سمينارها و جلسات مختلف سخنرانی درباره ايران باستان و نمايش فيلم نيز از جمله رويدادهای جانبی اين نمايشگاه محسوب می شود. در کنفرانسهای ايرانشناسی اين رويداد بزرگ هنری بسياری از اساتيد دانشگاه های معتبر جهان و ايران شناسان چون پيتر چلکوفسکی، حميد کشميرشکن، علی انصاری و ريجارد نيلسون فرای سخنرانی خواهند کرد. از دانشگاه تهران و موزه ملی ايران نيز کسانی در اين کنفرانس ها سخنانی خواهند گفت. بازتاب برگزاری نمايشگاه "امپراتوری فراموش شده" در رسانه های بريتانيا بسيار گسترده بود. شبکه چهار تلويزيون بريتانيا گزارشی از آماده سازی اين نمايشگاه پخش کرد. در اين گزارش جان کرتيس از برگزارکنندگان اصلی اين نمايشگاه که برای انتخاب آثار هخامنشی به ايران سفر کرده بود، گفت که اين نمايشگاه بعد ديگری از ايران باستان را برای مخاطب غربی آشکار می کند. به گفته او ايران باستان هميشه از طريق مورخان رومی و يونانی به غربی های معرفی شده و با توجه به جنگ امپراتوری های يونان و روم با ايران، اين مورخان نمی توانستند ديدگاهی خوشايند و ستايش شده از ايران باستان را در اختيار بگذارند. نمايشگاه "امپراتوری فراموش شده: جهان ايران باستان" تا هشتم ژانويه 2006 در موزه بريتانيا در لندن ادامه خواهد داشت. |
نگاه هفته نامه ساندی تايمز به برگزاری نمايشگاه 'جهان ايران باستان' |
||||||
هفته نامه ساندی تایمز چاپ لندن در ویژه نامه روز یکشنبه خود به برپایی نمایشگاه آثار باستانی ایران در موزه بریتانیا اشاره کرده و با رد تعابیر تاریخ شناسانی چون هرودوت از حوادث دو هزار سال قبل، مثل نبرد پارسیان و یونانیان، می نویسد این گونه تعابیر باعث شد که تمدن غرب، به مدت دو هزار سال رفتاری نژادپرستانه و آکنده از غرور در برابر تمدن های شرق در پیش بگیرد. نمايشگاه "امپراتوری فراموش شده: جهان ايران باستان" با نمايش آثاری از فرهنگ و هنر ايرانی در دوره هخامنشيان از روز جمعه، نهم سپتامبر در موزه بريتانيا واقع در لندن آغاز به کار کرد. بيش از 400 قطعه مهم از دوره هخامنشيان در اين نمايشگاه به نمايش گذاشته شده که برای نخستين بار است که در کنار هم قرار می گيرند. ساندی تایمز در مقاله ای که آن را "پشت پرده ایران" نام داده، می نویسد همانطور که برگزاری نمایشگاه آثار باستانی سودان در سال گذشته، به درک حوادث دارفور کمک کرد، نمایشگاه ایران هم قصد دارد نظر بیننده را نسبت به ايرانی ها تغییر دهد. ساندی تایمز می نويسد ايرانی ها در قالب هنرمند، معمار، زبان شناس، قانون ساز، مبدع اجتماعی، و آزاد اندیش در حوزه مسائل دینی، بد به جهانیان شناسانده شده اند و مورد اتهام قرار گرفته اند و نتیجتا جهان هم آنها را درست درک نکرده و به اعتقاد این هفته نامه، همین درک نادرست است که به روابطی این چنین با ایران امروز منجر شده است.
ساندی تایمز در توصیف تمدن باستانی پارسی، از آثار به نمایش درآمده از زمان داریوش اول می نویسد و عنوان می کند که ايرانی ها با استفاده از پیغام برهای سوار بر ارابه های اسبی، سریع ترین سیستم ارتباطی ممکن را داشتند. این هفته نامه، با اشاره به آثار به نمایش درآمده، مجسمه سازی آن زمان ايران را آمیخته با دقت، و شیفته بیان جزئیات توصیف می کند و می نویسد مجسمه ها طبیعی تر از مجسمه های مصری است اما مجسمه های یونانی، که تاریخ آن از ايرانی ها جدیدتر است، از نظر طبیعی بودن، از مجسمه های ايرانی برتر بودند. ساندی تایمز یادآور می شود که تخت جمشيد توسط اسکندر ویران شد و می پرسد در این حادثه "وحشی" چه کسی بود؟ این هفته نامه در پايان می نویسد اما و اگرهای بسیاری در راه برپایی این نمایشگاه و قرض گرفتن آثار از ایرانی ها ایجاد شد و گرچه از اهمیت آثاری چون کتیبه کورش می نویسد و از کیفیت آثار قالب گیری شده تمجید می کند، اما انتقاد می کند که چرا آثار بیشتر و حجیم تری ارسال نشده و می نویسد اگر هدف این بود که نشان دادن عظمت تمدن پارسی، آنها را درکنار یونانیان قرار دهد، آثار به نمایش درآمده نتوانسته این عظمت را به خوبی نشان دهد. نمايشگاه "امپراتوری فراموش شده: جهان ايران باستان" تا هشتم ژانويه 2006 در موزه بريتانيا در لندن ادامه خواهد داشت. |
شاهنشاهی هخامنشی ميان تاريخ نگاری و افسانه سرايی |
||||||||||||||||||
پژوهش های تاريخی در زمينه ايران شناسی، به ويژه آنجا که به دوران باستان و زمان پادشاهی هخامنشی در سده های پيش از ميلاد مربوط می شود، در دهه های اخير پيشرفت فراوانی کرده است. پيشرفت همه جانبه در مطالعات دوران هخامنشی را مرهون دو عامل دانسته اند: يکی يافته ها و اسناد تازه که از سراسر قلمرو پهناور هخامنشی به دست آمده و ديگر به عرصه آمدن نسل تازه ای از پژوهشگران، مؤرخان و باستان شناسان، که با ديدی نو و پالوده از پيش داوری های رايج به تاريخ گذشته می نگرند.
برنامه های گسترده ای که از اوايل سپتامبر امسال به همت موزه بريتانيا و با همکاری "بنياد ميراث ايران" در محل اين موزه در لندن به اجرا در آمده است، هم تا حدی محصول اين پيشرفت تازه است و هم سر آن دارد که به اين روند نيروی تازه ای بدهد. چرا امپراتوری هخامنشی فراموش شد؟ پژوهش های تازه اين ديدگاه را تائيد می کنند که پادشاهی هخامنشی، اولين قدرت بزرگ تاريخ جهان، در مقايسه با امپراتوری های مصر و يونان و روم به خوبی کاويده نشده، وزن و ارج آن در سير تمدن بشر به درستی شناخته نشده و تا حدی در محاق فراموشی فرو رفته است. کنفرانسی که تحت عنوان "دنيای ايران هخامنشی" از ۲۹ سپتامبر تا اول اکتبر در موزه بريتانيا برگزار می شود، بر آنست که برخی از زوايای فراموش شده تاريخ را يادآوری کند و بر گوشه های تاريک آن نور تازه ای بيفکند. اين کنفرانس بخشی مهم از برنامه ايست که بيشتر در کانون توجه کارشناسان و پژوهشگران قرار دارد. طی اين سه روز نزديک شصت پژوهشگر و تاريخ دان از تحقيقات و مطالعات تازه خود گزارش می دهند. روز اول کنفرانس با خوشآمدگويی جان کرتيس از مسئولان موزه بريتانيا شروع شد.
پروفسور پير بريان اولين سخنران کنفرانس بود، استاد برجسته تاريخ يونان و ايران هخامنشی در کولژ دو فرانس. تحقيقات ژرف بريان را می توان نقطه عطفی در پژوهش های تاريخی سالهای اخير دانست. او از پژوهشگرانی است که با بازخوانی نقادانه متون گذشته و ژرف نگری در اسناد نويافته، بسياری از اسطوره های کهن و آشنای تاريخ هخامنشيان را به چالش گرفته است. کتاب اصلی او به نام "تاريخ امپراتوری ايران باستان" بی گمان مهمترين اثر در تحقيقات ايران شناسی سالهای اخير است. کتاب به فاصله ای اندک به زبانهای انگليسی و آلمانی ترجمه شد و جای خود را در محافل علمی باز کرد. از کتاب مزبور دو ترجمه به زبان فارسی وجود دارد، که آقای بريان تنها يکی از آنها را معتبر و درست می داند. قلم در کف دشمن! در تز پروفسور بريان نکته تازه ای نيست، اما او آن را به شيوه ای مستدل و مستند ارائه داده است. طبق نظر او هخامنشيان اسناد مکتوب اندکی از خود باقی گذاشته اند، در نتيجه قلم در کف دشمنان آنها افتاده است. تاريخ هخامنشی عمدتا از نوشته های يونانی به ما رسيده که با ايرانيان خصومت ديرين داشته و طبعا تصويری ناخوشايند از آنها ارائه داده اند. بنابر اين اسناد و مآخذ يونانی در اين زمينه را بايد از نو، با احتياط فراوان و با ديدی نقادانه بازخوانی کرد.
بر اساس مندرجات کتاب تصويری که از ايرانيان هخامنشی (که يونانيان آنها را "بربر" می خواندند) به ما رسيده، آنها را بيشتر قومی ستيزه جو و ويرانگر می نمايد. درحاليکه از برخی اسناد، حتی از زبان يونانيان منصف تری مانند هرودوت چنين بر می آيد که آنها فرهنگی درخشان داشته و در تاريخ تمدن نقش برجسته ای ايفا کرده اند. برخلاف آنچه مؤرخان نا آگاه يا مغرض رواج داده اند، هنر ايرانيان تنها به جنگ آوری و کشورگشايی خلاصه نمی شده است. آنها بر حکام آشور و بابل چيره شدند، اما از ميراث تمدن های پيشين بهره بردند و دستاوردهای علمی و فنی آنها را گسترش دادند. آنچه هخامنشيان در عرصه های اداری و اجرايی ارائه داده اند، تنها از تمدنی پيشرفته و بالنده بر می آيد. نظام اداری متکی بر تقسيمات بهنجار و دقيق، شبکه های ارتباطی کارآمد، سيستم پول واحد و ترتيبات اجرايی ديگر از نظامی به سامان و کارآمد حکايت دارد. پروفسور بريان در کتاب تازه تری به عنوان "داريوش در سايه اسکندر" نشان می دهد که هرآنچه تاريخ درباره داريوش سوم، آخرين پادشاه هخامنشی روايت کرده، از رهگذر روايت زندگی اسکندر، يعنی رقيب و دشمن اصلی او نگاشته شده است. در نتيجه می توان گفت که سيمای راستين داريوش تا امروز در زير هيبت و افسون اسکندر پنهان مانده است. "يونانيان بر ضد بربرها!"
پروفسور بريان در سخنرانی خود در کنفرانس جايگاه هخامنشيان را در منابع تاريخی اروپائيان پس از دوران رنسانس روشن کرد و کاستی های فراوان، روايتهای ناقص يا اغراق آميز آنها را برشمرد. او نشان داد که بيشتر اين منابع لغزش های يونانيان را تکرار کرده و از ديدگاهی غرب محور، موقعيت هخامنشيان را کم ارج و مقدار معرفی کرده اند. پروفسور تام هريسون از دانشگاه ليورپول، به جايگاه هخامنشيان در تاريخ نگاری معاصر غربی پرداخت. تحقيق او نشان می داد که اين تاريخ نگاری در مواردی بسيار از روح بی طرفانه علمی به دور بوده و گاه به اغراض استعماری آلوده شده است. پروفسور ريچارد نلسون فرای نيز از سخنرانان اولين روز کنفرانس بود. او عمری دراز را در تحقيقات و مطالعات ايران شناسی سپری کرده و برخی از آثارش به زبان فارسی ترجمه شده است. آقای فرای به طرح نظريات و فرضيه های تازه ای در پيوند خانوادگی هخامنشيان با حکام سلف آنها يعنی مادها پرداخت. گزارش از کاوش های تازه چندين سخنران از محافل و بنيادهای علمی گوناگون با ارائه تازه ترين شواهد و اسناد به دست آمده طی کاوشها و حفاری های سالهای اخير در پاکستان و آذربايجان و آسيای ميانه، گوشه های پنهانی از سرگذشت هخامنشيان را معرفی کردند.
خانم دسپينا ايگناتيادو، کارشناس موزه تسالونيکی در يونان در گفتار خود جوانب و ويژگی های شيشه گری هخامنشی را بر شمرد و با ارائه طرح ها و عکس های بيشمار، تأثير آن را بر صنعت شيشه سازی يونانيان باستان تشريح کرد. خانم آنی کوبه، کارشناس موزه لوور، با ارائه نمونه هايی از آثار تزئينی و کاربردی از مجموعه های محفوظ در موزه لوور، رگه های بارز هنر هخامنشی را در دفينه های بازيافته در قلمروی وسيع از شوش تا مصر نشان داد. شاپور شهبازی استاد برجسته مطالعات هخامنشی نيز قرار بود در کنفرانس حضور و سخنرانی داشته باشد، اما به علت بيماری از شرکت در آن باز ماند. اين کنفرانس تا شنبه اول اکتبر ادامه دارد. |
'امپراتوری فراموش شده' حاصل روايات يونانی و کاهلی ايرانی |
||||
سه شنبه بيست و هفتم سپتامبر، دکتر احسان يارشاطر در دانشگاه "سوربن" پاريس حضور يافت و زير عنوان "تمدن فراموش شده" سخنرانی کرد. اين جلسه به دعوت پروفسور ايرج گنج بخش رئيس انجمن دوستداران دانشنامه ايرانيکا و پروفسور فليپ اوئيز رئيس بخش ايران در شورای ملی پژوهشهای علمی فرانسه ترتيب يافته بود. بعد از سخنان پروفسور گنج بخش درباره ايرانيکا، پروفسور اوئيز فعاليت های فرهنگی و تحقيقاتی احسان يارشاطر را بر شمرد و از او دعوت کرد تا سخنرانی اش را آغاز کند. سخنان يارشاطر در ارتباط با نمايشگاه و کنفرانس "امپراتوری فراموش شده" بود که در لندن بر پا شده است. منظور از "امپراتوری فراموش شده،" امپراتوری هخامنشی است. به گفته آقای يارشاطر جای تعجب است که اين امپراتوری با همه عظمتی که داشته است و شهرتی که به حق بايد داشته باشد، می شود آن را امپراتوری فراموش شده ناميد.
آقای يارشاطر در بخشی از سخنرانی اش گفت: "اين بيشتر مربوط می شود به اينکه در کشور های اروپايی اصلا اتکا بر آثاری است که از يونان به ارث رسيده و طبيعی است که يونانيان که با ايرانيان در جنگ بوده اند و آنها را دشمن خود می دانسته اند، سخنان محبت آميزی نسبت به ايران نگفته باشند." يارشاطر افزود:" ولی به اين نکته هم بايد توجه کرد که در خود ايران و ممالک اسلامی هم همينطور بوده است. ما هم هر تاريخی نوشتيم نسبت به ساير کشورها اطلاعاتی که داشتيم و داديم ناقص بوده است." به گفته يارشاطر اين نوع جانبداری و تعصب در همه دنيا عموميت دارد و جای گله نيست اما به تدريج با پيشرفت علم و کم شدن تاثير مذهب، تحقيقات باستان شناسی به صورت متعادل تری درمی يابد و حق تمدن های مختلف به درستی برگزار می شود. "چنان که در مورد ايران که غالبا تاريخش از نظر کشور های غربی اسلام نوشته شده، حالا بايد توجه کرد که در ايران يک تمدنی از زمان سامانی ها به تدريج بر اساس زبان فارسی به وجود آمد که در تمام ممالک شرقی اسلام رواج گرفت و توسط پادشاهان ترک که اين تمدن و فرهنگ را پذيرفته بودند، در عثمانی و در هندوستان رواج پيدا کرد و در حقيقت يک دوره دوم از تمدن اسلامی را به وجود آورد."
به گفته يارشاطر اين در زمانی بود که قسمت غربی عالم اسلام که بيشتر ممالک عربی زبان بودند، در حال تنزل بودند و دوران درخشان شان را گذرانده بودند. يارشاطر افزود:" اين تمدن ايرانی- اسلامی در حقيقت تا قرن هيجدهم در سراسر قسمت شرقی اسلام و به طور غير مستقيم در قسمت های غربی موثر بود تا اينکه خود اين تمدن هم به تدريج در اوايل قرن هيجدهم شروع به انحطاط کرد تا اينکه کم کم با تمدن و فرهنگ اروپايی روبرو شد که دوره اقتباس از تمدن اروپايی پيش آمد." يارشاطر: من اگر بودم اين عنوان را انتخاب نمی کردم. اين که چرا در اين نمايشگاه و در اين کنفرانس، اين عنوان را به کار برده اند شايد منظورشان اين بوده که تاکيد بکنند که يک تمدن و يک دولت مقتدر و موثری وجود داشته ولی متاسفانه توجه کافی به آن نمی شود و اين کلمه "متاسفانه" در حقيقت در اين عنوان مستتر است. در سال های اخير بارها نوشته ايد که وقتی کلمه "ايران" جايگرين کلمه "پرس" شد به شناخت درست فرهنگ ايران نزد خارجيان صدمه زد. آيا فکر می کنيد اين موضوع در اين فراموش شدگی موثر بودن است؟
يک قول معروفی از [محمدعلی] فروغی شنيده بودم وقتی که اين اسم را به ايران تغيير داده بودند گفته بود ما "معرفه" ای را "نکره" کرديم که درست است يعنی کشوری را که خارجی ها می شناختند و مثلا با هنر ايرانی، قوانين ايرانی، فرش ايرانی يا باغ های ايرانی متبادر به ذهن می شد با تبديلش به ايران و يا خواندن زبان فارسی به جای (Persian) صدمه می زند به شهرت مطلوب کشور ما و حق اين بود که اين کار نمی شد و اگر يک دولتی توجه کافی داشته باشد بايد اين را بر گرداند به صورت اولش. نقش وسايل ارتباط جمعی و ادبيات و سينما را در اين فراموش شدگی چطور می بينيد؟ ما می بينيم که مثلا درباره حضرت عيسی يا حضرت موسی بارها فيلم هايی در کشور های مختلف ساخته شده اما حتی يک بار که فيلمی درباره پيامبر اسلام ساخته شد بسياری از کشور های مسلمان نمايش آن را ممنوع کردند. يارشاطر: اين البته وظيفه هر کشوری است - مثلا ايران - که در فکر کار خودش باشد و تبليغات لازم را بکند و کتاب های لازم را دانشمندانش بنويسند. اين همه داستان های درجه اول در "شاهنامه" هست. اينها همه اش می تواند موضوع نمايش يا اپرا يا سينما يا رمان های مختلف قرار گيرد. مقداری از اين فراموشی نسبت به ما، نتيجه کم کاری های خودمان است و بايستی که خودمان را در وهله اول مسئول بشناسيم. البته اين هم هست که
فعلا دور، دور ممالک اروپايی است و طبعا
چيزی که برای آنها مهم باشد رجحان
پيدا می کند و بيشتر ذکر می شود و
بيشتر در باره اش گفتگو می کنند. |
استراو : امروز با تاريخ حقيقي ايران آشنا شدم
تايمز: ايران را از چشم دشمنان آن ديدهايم
ما جنگهاي ترموپيلا و ماراتن ميان ايران و يونان را هميشه از چشم دشمنان ايرانيها ديده ايم.
گروه بينالملل، تايمزآنلاين
–
همچنان كه تيمور لنگ در يكي از نمايشنامههاي
كريستوفر مارلو ميپرسد، آيا پشيزي ارزش
دارد كه پادشاه باشي، ولي پيروزمندانه در
تختجمشيد نتاخته باشي؟ اگر كريستوفر مارلو
به چشم خود شكوه آن پايتخت افسانهاي را
ديده بود، شايد ميتوانست بيش از اين در
توصيف ثروتهاي ايران باستان جولان دهد:
برجستهكاريهاي وسيع جنگجويان و سوارهنظامها
كه زينتبخش كاخها و پلكان هستند، ستونهاي
سنگي پر از ظرافت،
شيرهايي از سنگ لاجورد،
جامهاي نقرهاي و طلايي، نقشبرجستههاي
صف افرادي كه از سرتاسر امپراتوري، از هند
گرفته تا ليبي، هدايايي براي داريوش ميآورند،
و گردنبندهاي منحصربهفرد، جامهاي دستهدار
لعابي به شكل بز بالدار.
اين امپراتوري توسط كوروش بنيان گذاشته شد و
جانشيناني همچون داريوش و خشايارشاه موفق به
فتح قسمت اعظم جهاني شدند كه مردم در آن زمان
ميشناختند. اين امپراتوري به سطحي از
فرهيختگي، صناعت و بداعت رسيده بود كه به هيچ
وجه با روم يك هزار سال بعدش هم قابلمقايسه
نيست: نخستين سيستم پستي، پول رايج، نظام
مالياتي و ارتباطي، كانالي كه رود نيل را به
درياي سرخ متصل ميسازد، نظام اجرايي مبتني
بر حكومتهاي محلياي كه به نام ساتراپ
شناخته شده بودند، تسامح مذهبي، و مهمتر از
همه دليري و شجاعتي مثالزدني.
ما ميراثبران دوردست، چهقدر از اين نكات
را امروزه به ياد داريم؟ افسوس، بسيار اندك.
امپراتوري ايران دو قرن دوام يافت، از 550 تا
330 پيش از ميلاد، هر چند كه پاياني فاجعهآميز
داشت، وقتي اسكندر مقدوني تختجمشيد را به
آتش كشيد و اين نظام امپراتوري را ويران ساخت.
ما جنگهاي ترموپيلا، ماراتن و توسيديد
ميان ايران و يونان را هميشه از چشم دشمنان
ايرانيها ديدهايم. ولي حتي صد سال پيش هم
به نسبت امروز چيزهاي بيشتري درمورد اين
امپراتوري ميدانستيم: موزه بريتانيا از
همان نخستين روزهاي آغاز به كار، همواره
آثار باستاني، جواهرات و زينتهايي از
دورترين مناطق تحت حاكميت امپراتوري ايران
به نمايش گذاشته است. بسياري از اين آثار در
قرن نوزدهم كشف شده و به نام «گنجينه آمودريا»
شناخته شدهاند.
حال اين موزه تمام اينگونه آثار را از موزه
ملي ايران و موزه لوور قرض گرفته تا
نمايشگاهي جديد از كل اين آثار به راه
بياندازد: «امپراتوري فراموششده: جهان
ايران باستان».
موزه اين روزها عرصه شكوه و جلال است و آثاري
را در خود جاي داده كه تاكنون يا از ايران
خارج نشدهاند يا اصلاً در معرض ديد قرار
نداشتهاند. از جمله آثار بهنمايشدرآمده،
كاشيهاي رنگي و آثار باستاني مربوط به كاخها
و نيز ظروف ضيافتهاي شاهانه است. يكي از
اتاقهاي موزه به سيستم پستي مسير طول و
دراز بين شوش و سرديس اختصاص داده شده است.
كتيبههاي خشتياي در موزه به نمايش درآمدهاند
كه جزئياتي از توافقهاي طلاق و پيامهاي
سربازان يهودي در حال خدمت به ارتش را نشان
ميدهند.
تنديس سگ نگهبان 2500 ساله از سنگ صيقليافته
نيز بسيار جالب توجه است. تجملات زندگي و
مراسم مرگ و نيز تأثير و تأثرات فرهنگ يونان
و ايران نيز از جمله نكات بهنمايش درآمده
در اين نمايشگاه هستند. همچنين، منشور مشهور
كوروش كه به يهوديان در بند بابل اجازه
بازگشت داده نيز بسيار ارزشمند است.
تدارك اين نمايشگاه كه چهار سال به طول
انجاميده با تنشهاي سياسي بسياري همراه
بوده است، اما حالا فرصتي استثنايي براي
بازديد از ماترك امپراتوري ايران باستان
مهيا شده است
امپراطوري هخامنشي در صدد تصحيح تحريفات تاريخي
يونانيان
مدعي اند امپراطوري
هخامنشي كه در حال فروپاشي و تسخير غرب
بود،با مقاومت يونانيان پايان يافت،در حالي
كه اين تحريف تاريخ است و نمايشگاه «
امپراطوري فراموش شده:جهان ايران باستان» ميكوشد
حقيقت اين قوم تمدن ساز را به جهان بشناساند.
دوستداران يونان به عنوان قوم تمدن ساز غرب
در اين نمايشگاه به جاي « اسكندر بزرگ» با
نام « اسكندر مقدوني، ويران كننده تخت جمشيد»
روبه رو شدهاند.
اين رويكرد به فرهنگ ايران و توجه به منشور
كوروش كه در پايان نمايشگاه به عنوان چكيده
جهانبيني هخامنشي معرفي شده، براي نخستين
بار در ابعاد گستردهاي ظهور يافتهاست، به
گونهاي كه كارشناسان مخالفتهاي بيش از
اين را انتظار ميكشيدند.
دكتر شاهرخ رزمجو هخامنشيشناس ايراني كه
در برپايي نمايشگاه « امپراطوري فراموش شده:
جهان ايران باستان»مشاركت داشته، بر اين
نكته تاكيد ميكند كه امپراطوري فراموش شده
جهان هخامنشي در صدد تصحيح تحريفات تاريخي
است:« براساس آنچه در دانشگاههاي اروپا
تدريس ميشود و يونانيان آن را در محافل
علمي جهان جا انداختند، امپراطوري هخامنشي
كه در حال فروپاشي و تسخير غرب بود، يكباره
با مقاومت يونانيان پايان گرفت. اين تحريف
تاريخ است و ما ميكوشيم حقيقت اين قوم تمدن
ساز را به جهان بشناسانيم.»
او معتقد است: «اسكندر با ويران كردن تخت
جمشيد نه تنها ايران كه تمدن يونان را هم به
پايان رساند. اسكندر با اين اشتباه جبرانناپذير
تاريخي،مسير پيشرفت يونان و تبادل فرهنگ
آنان با ايران را مسدود كرد.»
«محمدرضا كارگر»، مدير موزه ملي ايران نيز
برخي مخالفتها و دستپاچگي برخي رسانههاي
غربي براي زدودن اعتبار تاريخ ايران باستان
را نمايانگر تاثير نمايشگاه ميداند:«تا
اتفاقي تاثيرگذار و مهم نباشد، مخالفتي با
آن صورت نميگيرد. امروز افكار عمومي جهان
با واقعيت ايران آشنا ميشوند و اين براي
عدهاي قابل قبول نيست.»
«جك استروا»، وزير امور خارجه انگلستان در
مراسم افتتاحيه نمايشگاه « امپراطوري
فراموش شده: جهان ايران باستان» پس از بازديد
از آثار تاريخي ايران اعلام كرد: من امروز با
حقيقت تاريخي ايران آشنا شدم.
در همين حال انتشار و توزيع كتب معرفي ايران
هخامنشي همزمان با نمايشگاه لندن، در آمريكا
و انگليس آغاز شده و كارشناسان اين اتفاق را
يكي از مهمترين دلايل گسترش مخالفتها ميدانند.
كارگر ميگويد:« طبيعي است اين حركت بزرگ در
غرب آن هم در موزه بريتانيا كه بزرگترين
محفل تاريخي فرهنگي جهان است، به ذائقه و
سليقه گروهي از مخالفان تاريخ ايران خوش نميآيد.»
وي تاكيد ميكند:« تمام مردم ايران در اين
شرايط بايد با به چالش كشيدن مخالفتها در
كنار مقامات فرهنگ و كارشناسان موزه ملي
ايران حضور يابند و بر زدودن تاريكيهايي كه
به سرزمينشان نسبت ميدهند بكوشند. بايد
يكپارچه و متحد ثابت كنيم وارثان بر حقي
براي فرهنگ هنر و تمدن به جاي مانده از
نياكان مان هستيم.»
امپراطوري فراموش شده، شاهد جاودانگي خليج فارس
مدير بخش خاورنزديك موزه بريتانيا:شكوه و عظمت هخامنشیان همه را توجيه ميكند كه بايد نام خليج فارس را زنده نگه دارند.
گروه هنر، خبرنگار اعزامي، سارا امت علي :
جان كورتيس، مدير بخش خاورنزديك موزه
بريتانيا و مسئول برپايي نمايشگاه
امپراتوري فراموش شده: جهان هخامنشي، اين
نمايشگاه را گامي مهم براي معرفي نام حقيقي
خليج فارس به دنيا ارزيابي كرد.
اروپاييها ايران را به عنوان پرشيا ميشناسند
و به عقيده كرتيس ، ارتباط علمي اين نام با
اسم فعلي ايران، براي اروپا ناشناخته است: «بارها
از ما پرسديدهاند امروز كه پرشيا به عنوان
امپراتور بزرگ ايران وجود ندارد چرا خليج
فارس را با نام پرشين گلف معرفي مي كنيم.
اكنون در اين نمايشگاه سعي كردهايم به اين
پرسش پاسخ دهيم و اثبات كنيم نامي كه
ايرانيان هزاران سال پيش بر اين آبها
نهادند هنوز هم بايد مورد استفاده قرار گيرد.»
او تاكيد كرد : «شكوه و عظمت هخامنشيان همه را
توجيه ميكند كه بايد نام خليج فارس را زنده
نگه دارند.»
كرتيس اميدوار است اين روند با برپايي
سمينار ايران هخامنشي كه 5 مهر در لندن
برگزار ميشود، ادامه يابد و اروپاييان پس
از هزاران سال با واقعيت رو به رو شوند.
آماده سازي نمايشگاه « امپراطوري
فراموش شده: جهان هخامنشي » از دوسال پيش و
بنا بر قرار داد منعقد ميان موزه ملي ايران و
بريتانيا در ازاي امانت تعدادي از اشيا موزه
ملي به طرف انگليسي، منشور كوروش و مجموعه
جيحون به مدت دو سال به ايران موافقت شد.
مجموعه گردآوري شده در اين نمايشگاه تمام
وجوه هنر، فرهنگ، سياست،اجتماع اقتصاد و
تمدن هخامنشي را معرفي ميكند. اين اشيا از
موزههاي لوور،بريتانيا، موزه ملي ايران
و آلمان گردآوري شده است.
هنر هخامنشي تكرار شدني نيست
آثار به جاي مانده دوره هخامنشي از شاخص ترين وجوه هنر ايراني است.
دكتر محمد باقر وثوقي استاد تاريخ و عضو هيات
علمي دانشگاه تهران درباره هنر هخامنشي با
بيان اين مطلب افزود:« مهمترين ويژگي هنر
دوره هخامنشي كه آن را از ساير ادوار متمايز
كرده ، اين است كه تكرار شدني نيست. بسياري از
حكومتها خواستند اين دوره را تكرار كنند
اما نتوانستند روح اين دوره را در آثار خود
وارد كنند.
وي پيش از ورود به بحث هنر هخامنشي اين نكته
را يادآور شد:« وقتي درباره يك دوره تاريخي
صحبت ميكنيم از يك عقيده خاص و يا سياست
فردي حمايت نمي كنيم. كوروش، داريوش و يا
خشايارشا به عنوان يك فرد مد نظر ما نيست يك
جريان و بخشي از تاريخ است. با اين نگاه يك
تمدن، مدنيت، هنر و فلسفه همه با هم مورد
بررسي قرار مي گيرد. تمدني كه برپايه شمشير و
هنر و عقلانيتي از پيش طراحي شده بنا گذاشته
بود ميزان تاثير گذاري اش از مرزهاي خودش
فراتر رفته است. زماني كه هنر اين دوره
تاريخي را نسبت به زمان و مكان خود مقايسه
كنيم، متوجه عظمت يا ضعف آن دوره تاريخي ميشويم.»
وثوقي معتقد است:« با اين نگاه تخت جمشيد يك
عنوان نماد هنر و معماري اين دوره تكرار
نشدني است. اين اثر تنها بنايي است كه با عظمت
گذشتهاش باقي مانده است. اين نشانه است كه
هنر هخامنشي از مرزهاي ايران فراتر رفته و
استحكامتش از پيش برنامه ريزي و تفكر شده بود.
»
تخت جمشيد تلفيق معماري ايراني و هنر بين
النهرين و حتي تمدن يونان است اما در اوج.
هخامنشيان واهمهاي از اخذ مظاهر هنري از
همسايگانشان نداشتند اما فقط تقليد نكردند،
بلكه نشانهها را گرفتند و بخشهايي از خود
را به آن افزودند. »
استاد تاريخ دانشگاه تهران راز ماندگاري هنر
دوره هخامنشي را در اين نكته ميداند كه هنر
بومي و خاص يك منطقه نيست، يك هنر چند مليتي
است كه در محدوده خودش به اوج رسيده است:«
رفتارهاي اقتصادي ، فرهنگي و سياسي
هخامنشيان چند مليتي است كه به هنرشان هم راه
پيدا كرده است. هر جامعه در لحظهاي از تاريخ
موفق بوده است كه توانسته در مواضع سياسي
فرهنگي و اقتصادي خود از هنر و معماري به نحو
احسنت استفاده كند. »
وثوقي به اين نكته اشاره مي كند كه:«
هخامنشيان از نظر سياسي اقتصادي نسبت به
دوره خود چند گام جلوتر بودند . قبل ازاين
سلسله و حتي همزمان با آن ها در بين النهرين
تمدنهايي مانند آشور بودند كه در دوره خود
با تمام قدرت حكمراني مي كرد، اما اثر قابل
تاملي از خود به جاي نگذاشتند چون هنر خود را
برپايه نظامي گري بنا كرده بودند. نكته مهم
اين است كه هخامنشيان الگوي معماري خود را از
آشور گرفتند. اما معماري هخامنشيان يك گام به
جلو بود و فراتر از معماري آشور بود.»
بر اساس آن چه در منابع تاريخي و كتيبه هاي
باستاني آمده است آشوري ها حكومتي درون گرا
بودند كه تحمل ورود آرا و افكار هيچ قوميت
ديگري را نداشتند:« در نوشتارهاي به جاي
مانده از حكومت آشوري به كرات از افتخاراتي
كه در كشتن غارت زدن و آتش زدن سرزمينها
صحبت ميشود. در حالي كه به فاصله 50 سال پس از
سقوط آشور كوروش بابل را بدون خونريزي فتح
كرد و در منشور خود نفرت خود را از كشتار
اعلام ميكند. اين يعني فرهنگ تحمل. فرهنگ
هخامنشي يك فرهنگ بيروني است كه نگاهش به
خارج از مرزهاي خود معطوف است. تحمل در درون
فرهنگ هخامنشي در ذات آن نهادينه شده به همين
دليل آن چه را از خارج اين فرهنگ به داخل ميآيد،
پس نمي زند. به حرف ها و ايدههاي ديگران
احترام مي گذارد. »
نگاه چند مليتي به هنر در دوره هخامنشيان
ناشي از تفكر سياسي اين حكومت است .
امپراطوري كه در رفتار خود با ديگران سهيم
نشود و همسايگانش را به چشم دشمن ببيند محكوم
به فراموشي است و هخامنشيان چنين نبودند.
دشمنان هخامنشيان در تكميل كردن تمدن آن ها
سهيم بودند.
به گفته دكتر وثوقي :«داريوش و كوروش محصول
زمان خود بودند و در جامعه اي رشد كردند كه
فلسفه تساهل و تسامح بر آن حكم فرما است.
گزنفون از قول
كوروش مي گويد: وقتي ما كاهليم
نبايد چيزي از خدا بخواهيم. اگر تيراندازي
بلد نيستيم نمي توانيم از خدا پيروزي
بخواهيم. اگر تخمي نكاريم نبايد از زمين ثمر
بخواهيم. اين نگاه يك انسان مسئول است انساني
كه واقع گرايانه به همه چيز برخورد مي كند.»
هخامنشيان اين نگاه واقع گرايانه را در هنر
نيز وارد كردند و آثار خود را بر پايه همين
نگاه پديد آوردند:«تخت جمشيد را با نگاه واقع
گرايانه ساخته شد. به شكلي كه پس از گذشت زمان
مي توان آن را باور كرد. هيچ چيز غير واقعي در
اين مجموعه وجود ندارد. جلوههاي هنري را از
ساير مناطق به شكل ايراني هنر هخامنشي را شكل
ميدهد.»
اين هنر در خارج از مرزهاي فلات ايران هم
نشانههايي از خود را به جاي ميگذارد:«
داريوش كتيبه هاي خود را به سه زبان پارسي،
عيلامي و بابلي مي نويسد. با اين انديشه كه
اگرچه پارسي و آريايي است اما به زبان قومي
كه در تسخير او است است، احترام مي گذارد .
اين نقطه قوت هخامنشيان است و رمز موفقيت آن
ها .به اين نكته تنها دوستان ايران اشاره نمي
كنند دشمنانمان هم به آن اعتراف دارند.
انديشه قوي همه را تحت تاثير قرار مي دهد
هخامنشيان در جاهايي كه رفتند يادگاري از
هنر خود گذاشتند اما اسكندر با تمام
فرهيختگي چه چيزي را در ايران به يادگار
گذاشت يا حكومت سلوكي كدام بناي مشهور را به
جاي گذاشت. داريوش در مصر سه يادگاري بزرگ از
خود مي گذارد. سيستم آبياري ايراني تا شاخ
آفريقا مي رود و در آن جا مستقر مي شود. »
دكتر وثوقي با اشاره به برگزاري موفقيت آميز
نمايشگاه هنر هخامنشي در موزه بريتانيا و
توجه محافل علمي جهان به اين رويداد عظيم
تاريخ افزود:« نگاه به بيرون و تحمل ديگران و
نگاه فرا وطني دوره هخامنشيان باعث ماندگاري
هنر هخامنشيان در طول تاريخ شد و چنانكه
امروز شاهد هستيم پس از گذشت بيش از 2500 سال از
اين حكومت اروپاييان در برابر عظمت تاريخ و
فرهنگ و هنر ايران سر تعظيم فرود آوردند. »