چهارشنبه سوري و زرتشتيان |
مهرداد قدردان | |
۲۷ اسفند ۱۳۸۷ |
|
برپايي اين جشن در چند صد سال اخير در گوشه و كنار اين مرز و بوم اهورايي به همراه آداب و رسوم خاص كه هر كدام نشان از باوري كهن دارد آنرا در خور تامل و توجه مي سازد از اين آداب و رسوم مي توان به فالگوش نشيني، كوزه شكني، قاشق زني، شال اندازي و بخت گشايي اشاره كرد. از آنسوي زرتشتيان بويژه در يزد و روستاهاي اطراف آن از ديرباز در آخرين ساعات سال كهنه و پيش از دميدن آفتاب در روز اورمزد و فروردين ماه (پس از ظهور اسلام گاه شماري بدون كبيسه) به آتش افروزي بر بام خانه آنهم بلندترين جاي بام مي پردازند كه بر اساس نظر محققان و انديشمندان اين عرصه، نشانگر استقبال از فروهر نياكان در گذشته دارد و اين آتش افروزي با برپايي آتش در شب چهارشنبه آخر سال نمي تواند بي ارتباط باشد هر چند تغييراتي در شيوه و اعتقاد به برگزاري آن رخ داده است. 1.چهارشنبه سوري، اعتقادات عامه، واژه شناسي مراسم چهارشنبه سوري مراسمي است كه امروزه در شب آخرين چهارشنبه سال خورشيدي برگزار مي گردد و با آتش افروزي و پريدن از روي آتش و گفتن اشعاري با مضمون سرخي تو از من و زردي من از تو انجام مي پذيرد اما توضيح واژگاني چهارشنبه سوري به اين صورت است كه واژه چهارشنبه كه يكي از ايام هفته بوده و چنانكه در كتاب «المحاسن و الاضداد» نوشته «جاحظ بصري» آورده شده: (والاربعايوم ضنك و نحس) يوم الاربعا (چهارشنبه) در ادبيات عرب نحص و شوم عنوان شد است و همچنين در افواه و پندارهاي عاميانه نيز چهارشنبه نامبارك گفته شده كه حتي سفر و عيادت مريض نيز در اين روز بد پنداشته شده و منوچهري سرده: چهارشنبه كه روز بلاست باده بخور به ساتكين مي بخور تا به عافيت گذرد (براي اطلاعات بيشتر مي توان به كتاب هاي «نيرنگستان» نوشته مرحوم صادق هدايت و كتاب «عقايد و رسوم عامه مردم خراسان» تاليف ابراهيم شكورزاده مراجعه نمود.) بر اساس پندار عاميانه اين آتش افروزي شب چهارشنبه براي سپردن درد و غم و نامباركي هاي سال كهنه به آتش و شروع سالي نو بدون درد و غم با طلب سرخي و سلامتي و بي آلايشي از آتش انجام مي شده و اين خود از همان شعر ذكر شده كه برخي ها هنگام پريدن از آتش بر زبان مي آورند نيز هويدا است. اين باور نحوست اين شب چنان رسوخي دارد كه در برخي مناطق ايران از جمله «نوروز آباد ايلام، كاشان، تويسركان،چهارشنبه سوري را در آخرين چهارشنبه ماه صفر برگزار مي كنند (براساس گاه شماري قمري) كه اين خود شايد همان دليل نحوست چهارشنبه ادبيات اعراب را موجه مي نمايد ولي وقتي در آخرين چهارشنبه سال در گردش خورشيدي برگزار مي شود نمي تواند اين برگزاري فقط دليلش همين باور باشد.» (به نظام گردشي ماهها در گاه شماري قمري توجه شود) دسته اي نيز آتش افروزي شب چهارشنبه را به قيام مختار ثقفي از مدافعان نهضت امام حسين(ع) نسبت مي دهند و معتقدند ك او وقتي از زندان خلاصي يافت به خونخواهي امام حسين(ع) و يارانش به پاخاست و براي اينكه موافقان را همراه كند به شيعيان گفت كه شبي خاص بر بام خانه خود آتش افروزند و اين شب آتش افروزي مصادف با چهارشنبه آخر سال بود كه بعد از آن مرسوم شده است (عقايد و رسوم عامه مردم خراسان تاليف شكورزاده ابراهيم، بنياد فرهنگ ايران تهران 1346) اما چنانكه مي دانيم چهارشنبه در تقويم ايراني وجود نداشته و بعد از تسلط اعراب پديد آمده است و اين جشن نمي تواند تنها بر اين پايه و به همين دليل بوجود آمده باشد كه به آن خواهيم پرداخت. نظر ديگري كه در اين باره مطرح است و روانشاد دكتر بهار بدان اشاره داشته اند اين است كه چهارشنبه مرتبط به اعراب نيست و اين چهار مطرح شده در چهارشنبه مهم است و آن اشاره به چهار فصل سال دارد و اساس آن اسطوره اي است و بر پايي آتش نشان از استقبال گرما و گرم شدن زمين و هوا دارد و سرخي، دليل انرژي و حركت بوده و پس از جشن سوري خواب زمستاني به كنار مي رود و فصل كار و انرژي و حركت مي رسد (از اسطوره تا تاريخ- بهار، مهرداد- نشر چشمه 1381) اما در مورد واژه «سوري» چنان كه مي دانيم در ادبيات فارسي به رنگ سرخ و هر چيز سرخ رنگ اطلاق مي شود و گل سوري و مي سوري به گل سرخ و مي سرخ رنگ گفته مي شود. (فرهنگ عميد، عميد حسن، انتشارات اميركبير چاپ 1369) و واژه سوري به احتمال قوي از واژه «سوخْرَ» برابر سرخ قرار مي گيرد و معادل پهلوي آن «سوريك» است به معناي سرخ كه «سور» برابر سرخ و «ايك» پسوند صفت ساز است. و اين سرخ يا سور بي ارتباط با چهارشنبه سوري نيست كه زمان آتش افروزي و رقص شعله هاي قرمز رنگ آتش است. لازم به ذكراست كه بر اساس نوشته دكتر روح الاميني (آيين ها و جشن هاي كهن در ايران امروز انتشارات آگاه 1376) هنوز در برخي از مناطق ايران نظير اصفهان چهارشنبه سوري را چهارشنبه سرخي نيز مي گويند. 2. قدمت چهارشنبه سوري چهارشنبه سوري را برخي مرتبط به جشن نوروز به معناي باززايي طبيعت دانسته و كار به ايراني بودن آن نداشته نوروز را نه سنتي ايراني كه بين النهريني يا حداقل بومي آسياي غربي و يا بومي خود ايران قبل از مهاجرت آريائيان مي دانند و چنانكه ذكر شد عقيده دارند جشن چهارشنبه سوري به جهت استقبال از گرما انجام مي پذيرد و برخي ديگر صرفا آنرا به همراه جشن نوروز جشني صرفا ايراني دانسته و دلايلي بر برگزاري آن در بعد از اسلام از كتاب «تاريخ بخارا» تاليف ابوبكر بن جعفر نرشخي(متوفي قرن چهارم هجري) آورده اند كه امير منصوربن نوح ساماني در سال 350 هجري قمري (قرن چهارم هجري) جشن سوري(چهارشنبه سوري) را بنابر عادت قديم به جاي آورده است. حال آنچه در اين بين مهم است ارتباط اين جشن با دين زرتشتي و زرتشتيان است. 3.چهارشنبه سوري و زرتشتيان در اين خصوص بايد گفت كه زرتشتيان از ديرباز در پايان چهره همسپد ميديم گاه و سحرگاه روز بعد از آن (اورمزد و فروردين ماه) به جهت استقبال از سال نو و در ارتباط با فرود يا بدرقه فروهر درگذشتگان بر بام خانه آتش مي افروختند كه اين خود باوري آييني و اسطوره اي به همراه دارد و از ديرباز زرتشتيان اين مراسم را به انجام رسانيده اند. باور زرتشتيان كنوني آن است كه در سپيده دم روز آتش افروزي فروهر و روان نياكان كه پنج روز پنجه يا به عبارتي با احتساب پنجه بزرگ و كوچك ده روز به ديدار فرزندان و خانه و كاشانه خويش آمده اند به مامن خود باز مي گردند و پاشيدن آب و آويشن پس از آتش افروزي سحرگاه در سپيده دم و قبل از طلوع آفتاب بر سراسر پشت بام خانه نشان از وداع با فروهر درگذشتگان دارد ولي باور اسطوره اي آن است كه با آتش افروزي بر پشت بام هر خانواده به راهنمايي فروهرهاي درگذشتگان خويش مي پردازد تا به سراي خود فرود آيند و در ايام خوشي و سال نو در جوار اخلاف خود باشند و در جشن فروردينگان(فرودگ) كه جشن مخصوص روان و فروهر درگذشتگان است از آنان بصورت همگاني و مفصل تجليل مي شود. شايان ذكر است كه در اوستا «فروردين يشت پاره 9» آمده: «فروهرهاي نيك تواناي پاكان در هنگام همسپتمدم از آسمان به سوي زمين فرود آيند و ده شب پي در پي از براي آگاهي يافتن از بازماندگان در اين جا به سر برند.» 4.نظر صاحبنظران: دكتر ژاله آموزگار معتقد است كه گاه نوروز گاه فرود آمدن ايزدان به زمين است از جمله ايزدان مهمي كه در اين زمان فرود مي آيد ايزد اساطيري رپيهوين (rapihwin- رپيتون- رپيثون) است كه گاه مقدس نيمروز بوده و نيمروز خود زماني است كه همه رخدادهاي مهم اساطيري در آن گاه رخ مي دهد از جمله نيايش اورمزد و آغاز كردن آفرينش، رستاخير و همپرسگي اوشيدر و اوشيدرمه و سوشيانس و همه در اين گاه صورت مي گيرد همچنين رپيتون خود يكي از پنج گاه شبانه روزي نيايش در دين زرتشتي است او ايزد تابستان است و بنابر تقسيم فصول باستاني تابستان بزرگ از اولين روز فروردين تا سي ام مهر ماه ادامه دارد و در اين هفت ماه زندگي زايااست و با آمدنش گرما و رويش و زايش طبيعت انجام مي شود و مي توان برداشت نمود كه با اين آتش افروزي به استقبال اين ايزد و ايزدان همراه مي روند. اما روانشاد استاد پورداوود معتقد است: آتش افروزي ايرانيان در پيشاني نوروز از آيين هاي ديرين است و شك نيست كه افتادن اين آتش افروزي به آخرين چهارشنبه سال پس از اسلام رسم شده چون ايرانيان شنبه و آدينه نداشتند و همچنين عبارت «جاحظ بصري» نويسنده كتاب «المحاسنو الاضداد» را نيز آورده است (آناهيتا- پورداوود، ابراهيم انتشارات اميركبير 1343) و روانشاد دكتر بهار نيز معتقد است آتش افروزي و گذاشتن چراغ در كنار غذا بر پشت بام بواسطه جشن آمدن فروهرهاست تنها به اين طريق همه فروشي ها (فروهرها) مي آيند نه يك تنه بلكه همه با هم و به كمك هم مي آيند و از سيل هاي بهاري جلوگيري مي كنند و مي توانند اگر دشمني بخواهد به بازماندگان صدمه رساند او را دفع كنند جشن بهار را همسپدميديم مي نامند كه جشن آمدن فروهرست و ايشان ذكر مي كنند كه در گذشته هر گاه جنگ خيلي مهمي در پيش داشتند سعي مي كردند كه جنگ را در بهار آغاز كنند چون فروشي ها (فروهرها) در بهار به ياري بازماندگان مي آيند (كتاب از اسطوره تا تاريخ- بهار، مهرداد، نشرچشمه 1381) دكتر كتايون مزداپور نيز آتش افروزي بر بام ها را به هنگام استقبال از نوروز پيش از بامداد اورمزد و فروردين ماه را برگرفته از امور مقدس دانسته و ريشه اين مراسم را كه در بين زرتشتيان و همچنين در روستاهاي مختلف ايران و حتي خارج از ايران (روستاهاي جنوب كشور روماني) برگزار مي شود را بهم مرتبط مي داند و كلا جوهره اصلي نوروز و جشن نوروز را چون روانشاد دكتر بهار جشن ستايش و تجليل از شهادت مي داند و سمنوي نوروز و حلواي سن زرتشتيان را از لحاظ واژگاني از يك ريشه دانسته و آنرا نوعي حلوا براي شهيد مي داند كه در اعتدال بهاري به دنيا باز مي گردد.(مجموعه مقالات نخستين همايش نوروز- پژوهشكده مردم شناسي ميراث فرهنگي، 1379) روانشاد استاد فروشي در كتاب جهان فروري (انتشارات كاويان 1367 صفحه 43) آورده است:«اين آتش افروزي درست پيش از آغاز روزهاي گاهانيك يا پنجه وه انجام مي گرفته است زيرا ايرانيان بر آن بودند كه فرورهاي نياكان در آغاز از اين روزها به زمين فرود مي آيند و بركت و نيك روزي براي خاندان مي آورند در همين روزها بود كه براي راهنمايي آنان به هنگام آغاز شب در بالاي بام يا صحن خانه ها آتش مي افروختند و مايه آتش را هم از آتشدان ويژه خانه فراهم مي آوردند تا آنها راه خاندان خود را باز يابند و به سوي خانواده شتابند» 5- اسطوره شهادت و نوروز روانشاد دكتر بهار نيز ديدگاه «ميرچا الياده» را مي پذيرد و معتقد است كه كلا آيين هاي نوروزي جهاني اند و نمي توان آنرا منحصر به قوم و ملتي خاص دانست. در همه جاي دنيا براي جشن سال نو چيزهاي مشترك وجود دارد ولي اسطوره نوروزي بين النهرين قديم، محلي است (يعني مربوط به آن سرزمين) بدين معني كه بنابراين اسطوره خدا شهيد مي شده و زنده شدن دوباره وي با جشن و سرور همراه بوده است. معمولا پيش از پنجه يا خمسه مسترقه از پنج روز پيش از نوروز مردم به آرامگاه ها مي روند در گذشته وقتي به آرامگاه ها مي رفتند با خود چراغ نيز مي بردند و به گريه و زاري مي پرداختند. بردن چراغ بدين منظور بود كه مسير ارواح را روشن كنند بدين اميد كه بازگردند[1]. (از اسطوره تا تاريخ- بهار، مهرداد- نشر چشمه 1381) 6. نمونه زنده برپايي در اينجا يك نمونه زنده برپايي آتش در شامگاه نوروز در شهر سنند و در راستاي همان آتش افروزي زرتشتيان بر بام خانه ها در سحرگاه روز اورمزد و فروردين ماه اشاره مي شود كه از اعتقادات مردمان اين خطه درمورد بازگشت ارواح درگذشتگان از آسمان به زمين در روز نوروز حكايت م يكند آقاي عبدالله گروسي در مقاله جشن ها و آيين هاي نوروزي در مناطق ايراج مندرج در نشريه كتاب ماه شماره 30-29 سال 1379 مي نويسد: «در شهر سنندج مردم اين شهر همانند تمامي مرده ده نشين و شهرنشين كرد از چند روز قبل به جمع آوري هيزم و سرشاخه هاي هرس شده درختان باغ ها بر پشت بام خانه هاي خويش اقدام مي كنند در شب نوروز پس از فرونشستن خورشيد در پشت كوه هاي بلند و دل انگيز «آبيدر» به افروختن آتش برفراز بام مي پردازند در اين هنگام چنانچه شخصي كه از گردنه صلوات آباد كه به شهر مشرف است به شهر بنگرد بر فراز تمامي بام ها لاله هاي سرخ و فروزان آتش كه براي استقبال از نوروز و ارواح درگذشتگان برپا مي شود را مشاده مي كند كه اين مراسم همراه با شادماني و نشاط افراد خانواده برپا مي شود.» ايشان در پاورقي مقاله يادآور شده است كه برگزاري اين مراسم از طرف مردم كردستان ترك نشده و امروزه نيز همچنان در سراسر كردستان برگزار مي شود.» 7. نتيجه گيري: حال آنچه كه از جميع اين نظرات بر مي آيد و با وجود آيين آتش افروزي بر بام ها كه هنوز در بين زرتشتيان روستانشين(در سحرگاه روز اورمزد و فروردين ماه گاه شماري بدون كبيسه) مرسوم است درباره چهارشنبه سوري مي توان نتيجه گرفت كه بن مايه اين جشن به آتش افروزي سحرگاه اورمزد و فروردين ماه بر مي گردد كه يادآور پذيرايي و راهنمايي فروهر درگذشتگان است ولي اينكه اين آتش افروزي به شب چهارشنبه منتقل شده و با پريدن از روي آن اشعاري با مضموني موهن سر مي دهند نمي تواند ربطي به زرتشتيان داشته باشد چون اولا در گاه شماري زرتشتي باستاني ايران شنبه و چهارشنبه وجود نداشته و نيز پريدن از روي آتش بي احترامي به يكي از چهار آخشيج مقدس (ايراني- زرتشتي) محسوب مي شود. در مجموع مي توان گفت نفس آتش افروزي مي تواند بازمانده آتش افروزي آخر سال زرتشتيان و همراه و هم جهت با آن تلقي شود ولي بردن مراسم آتش افروزي به چهارشنبه و پريدن از روي آن و خواندن اشعاري توهين آميز را نمي توان در مقوله باور و فرهنگ زرتشتي- ايراني گنجاند. ياري نامه كتاب 1. اشيدري، جهانگير- دانش نامه مزديسنا- نشر مركز- تهران 1371 2. بلوك باشي، علي- نوروز جشن نوزايي آفرينش- دفتر پژوهشهاي فرهنگي- تهران 1380 3. بهار، مهرداد- از اسطوره تا تاريخ- نشر چشمه- تهران 1381 4. پورداوود، ابراهيم- آناهيتا- اميركبير- تهران 1343 5. روح الاميني، محمود- آيين ها و جشن هاي كهن در ايران امروز- نشر آگاه- تهران 1376 6. شكورزاده، ابراهيم- عقايد و رسوم عامه ي مردم خراسان- بنياد فرهنگي ايران- تهران 1346 7. عميد، حسن- فرهنگ عميد- اميركبير- تهران 1369 8. گروه مردم شناسي آييني پژوهشكده مردم شناسي- مجموعه مقالات نخستين همايش نوروز- سازمان ميراث فرهنگي كشور- تهران -1379 9. فره وشي، بهرام- جهان فروري- انتشارات كاويان- 1364 مقاله 1. گروسي، عباس- عبداله، 1379- جشن ها و آيين هاي نوروزي در مناطق ايران، كتاب ماه، 30-29، ص 89 ساير 1. دستغيب بهشتي، محمود رضا- درس اوستا(مبحث كلاسي، ونديداد 2)
[1]
ذكر اين
نكته قابل
تامل ضروري
است كه هنوز
هم در
روستاهاي
زرتشتي
نشين
هنگامي كه
به مراسم
سيروزه و
سال
درگذشتگان
مي روند
چراغ به
همراه خود
مي برند كه
علاوه بر
روشنايي
مسير مي
تواند باور
آييني و
اسطوره اي
فوق را به
همراه
داشته باشد.
|
-----------------------------------------------------------------
برابر با شب آخرین چهارشنبهی سال جشنی به نام «چهارشنبه سوری» یا «جشن سوری» در سراسر سرزمینهای ایرانی همراه با آتش افروزی و پریدن از روی آن و مراسمی ویژه برگزار میشود.
«دل
هر ایرانی
آتشکدهای است»
ابراهیم
پور داوود
پیشینهی جشن چهارشنبه سوری
از دیرباز تا کنون، آتش در نزد ایرانیان از ارزش و جایگاه خاصی برخوردار بوده است و بیشتر جشنها و آیینها پیوند نزدیکی با آتش داشته و دارند. گمان میرود که جشن چهارشنبه سوری نوع تغییر یافتهای از گاهنبار «همس پت میدیم گاه» ششمین و آخرین گاهنبار سال است. بخش نخست این واژه یعنی «همس» از «هم» به معنی گرما و تابستان در زبان اوستایی گرفته شده است و واژهی همس پت میدیم روی هم به معنی برابر شدن روز و شب و آغاز گرما است و این گاهنبار در روز نخست پنجهی پایان اسفندماه برگزار میشود.
«در
هیچیک از متون
باقیماندهی
پیش از اسلام
اشارهای به
جشن چهارشنبه
سوری نشده است.
در اوستا،
کتیبههای
عیلامی،
هخامنشی،
اشکانی و
ساسانی و نیز
در متون پهلوی
و حتی در روایتهای
مورخان
یونانی
دربارهی
ایران نیز
دربارهی جشن
چارشنبهسوری
سخنی گفته
نشده است.
متون دوران پس
از اسلام نیز
در این باره
تقریبا ساکت
بودهاند،
حتی در آثار
محقق دقیقی
همچون «ابوریحان
بیرونی» نیز
دربارهی آن
توضیحی داده
نشده است. اما
برخی اشارهها
در تعدادی از
متون کهن،
نشاندهندهی
این است که
گویا چارشنبهسوری
نه تنها
برگزار میشده،
بلکه از آن به
عنوان «عادت
قدیم» نیز نام
برده شده است.»(1)
نخستین و کهنترین
کتابی که در آن
به چنین آتشافروزی
اشاره شده است،
کتاب «تاریخ
بخارا» نوشتهی
ابوبکر محمد
بن جعفر نرشخی
(286 تا 358 هجری
قمری) است. در
این کتاب که به
نام «مزارات
بخارا» نیز
شناخته میشود،
واقعهای به
شرح زیر از
میانهی سدهی
چهارم و زمان «منصور
بن نوح سامانی»
نقل شده است :
«... و چون امیر منصور بن نوح به مُلک بنشست، اندر ماه شوال سال سیصد و پنجاه، به جوی مولیان، فرمود تا آن سرای را دیگر بار عمارت کردند و هرچه هلاک و ضایع شده بود بهتر از آن به حاصل کردند. آنگاه امیر به سرای بنشست و هنوز سال تمام نشده بود که چون «شب سوری» چنانکه «عادت قدیم» است، آتشی عظیم افروختند. پارهای از آن بجست و سقف سرای در گرفت و دیگر باره جمله سرای بسوخت.» (2)
در این روایت هرچند به صراحت به زمان برگزاری جشن اشاره نشده است، اما عبارت «هنوز سال تمام نشده بود» و نیز «شب سوری» گویا اشاره به مراسم چارشنبهسوری دارد که شاید در آن زمان، انجام مراسم در شب چارشنبه، تثبیت نشده بوده است.
دومین متن کهن که اشارهای هرچند غیر مستقیم به جشن چارشنبهسوری دارد، شاهنامهی فردوسی است. در داستان بهرام چوبینه با «پرموده» پسر ساوهشاه آمده است که هنگامی که هر دو سپاه آمادهی رزم بودند، ستارهبینی بهرام را پند میدهد که :
ستاره
شمر گفت بهرام
را که
در «چارشنبه»
مزن کام را
اگر زین بپیچی
گزند آیدت
همه کار
ناسودمند
آیدت
یکی باغ بُـد
درمیان سپاه
از این روی و
زان روی بُـد
رزمگاه
بشد «چارشنبه»
هم از بامداد
بدان باغ که
امروز باشیم
شاد
ببردند پر
مایه گستردنی
می و رود و
رامشگر و
خوردنی
.
.
.
ز جیهون همی
آتش افروختند
زمین و هوا را
همی سوختند
(3)
دربارهی این سرودههای شاهنامه ذکر چند نکته ضروری است :
«نخست اینکه بر مبنای واژهنامهی فریتس وُلف، در سراسر شاهنامه به جز یکشنبه و چارشنبه، روز دیگری از هفته نام برده نشده است و تنها باری که از چارشنبه یاد شده، در همین داستان و همین جشنی است که در زمان بهرام چوبین انجام شده و این کهنترین یادکرد جشن چارشنبه در متون است. هرچند که زمان سرایش شاهنامه چند دهه پس از تاریخ بخارا بوده است، اما موضوع داستان به صدها سال پیش از آن باز میگردد.
دوم اینکه آوردن نام چارشنبه در داستان بهرام چوبین خود دلیل دیگری است که روزهای هفته در ایران باستان وجود داشته است.
سوم اینکه برخلاف اعتقاد عربان که روز چارشنبه را نحس و بدیُمن میپنداشتند و این اعتقاد در آثار جاحظ و حتی منوچهری دامغانی نیز راه یافته است، اما ایرانیان نه تنها این روز، بلکه هیچ روز و زمان دیگری را نحس نمیپنداشتند و بخصوص چارشنبه را گاهِ کام و جشن دانستهاند.»(4)
این جشن با «آب» نیز در پیوند است و در برخی نقاط، پریدن از روی نهر یا آوردن آب از چشمه توسط دختران و شکستن کوزههای آب دیده شده است. در شیراز دختران و زنان از بامداد چارشنبهسوری تا پایان روز به آبتنی در چشمهی کنار آرامگاه سعدی میپردازند و پسانگاه پسران و مردان آنرا ادامه میدهند.
در آذربایجان (و نیز در جمهوری آذربایجان کنونی (اَران)) جشن چارشنبهسوری در هر چهار چارشنبهی اسفندماه برگزار میشود. برخی جشن چارشنبهسوری را به دلیل نبود روزهای هفته در ایران باستان، جشنی نوساخته قلمداد میکنند در حالیکه این پندار درست به نظر نمیرسد. هرچند که از دلایل و دیرینگی چارشنبهسوری آگاهی چندانی در دست نیست، اما شواهد متعددی در وجود نام روزهای هفته در ایران باستان در دست است و از جمله در شاهنامهی فردوسی هم به نام روزهای هفته و هم به جشن آتشی در «چارشنبهروز» اشاره شده است. با توجه به شواهد موجود، احتمال میرود که این جشن با جشن «فروردگان» در بیست و ششم اسفند و نیز با خانهتکانی پایان سال و پاکیزگی خانه در پیوند باشد. پریدن از روی آتش نیز بر خلاف برخی پندارها بهیچوجه بیاحترامی به آتش نیست، بلکه این کار بگونهای نمادین برای سوزاندن و پاک کردن همهی بدیها و نادرستیها و کدورتها انجام میشود. سرودها و ترانههای معروف چارشنبهسوری نیز به این نکته اشاره دارند.(5)
گسترهی برگزاری جشن چهارشنبه سوری
در همهی سرزمینهای ایرانی در فاصلهی پنج هزار کیلومتری کردستان تا چین، آیین جشن چهارشنبه سوری به همراه مراسم جانبی بسیار متنوع و زیبای آن و سرایش ترانههای شادی بخش و جشن و پایکوبی برگزار میشود. گسترهی برگزاری این جشن حوزهی حضور فرهنگ ایرانی را نشان میدهد. این گستره نه تنها کشور ایران بلکه از سرزمینهای شرق عراق و شمال آن (کردستان غربی)، شمال سوریه، شرق ترکیه، جنوب روسیه (داغستان و چچنستان)، آذربایجان و قفقاز، ارمنستان، غرب پاکستان، افغانستان، جنوب ترکمنستان، تاجیکستان، ازبکستان، قرقیزستان، غرب و شمال هند وغرب چین تشکیل میشود.(6)
مراسم شب چهارشنبه سوری
در شب
چهارشنبه
سوری، به جز
روشن کردن سه
یا هفت کوپه
آتش به یاد سه
پند بزرگ
ایرانیان، «اندیشهی
نیک»، «گفتار
نیک»، و «کردار
نیک» و یا هفت
امشاسپند «هرمزد»،
«وهومن»، «اردیبهشت»،
«شهریور»، «سپندارمذ»،
«خورداد» و «امرداد»،
مراسمی ویژهای
نیز برگزار میشود
مانند :
آتش افروزی بر
فراز خانهها
و بلندیها،
خانه تکانی
پیش از
چهارشنبه
سوری، خریدن
آیینه و کوزهی
نو، خرید
اسفند (اسپند
دانه)،
چراغانی،
تهیه و خوردن
آجیل هفت مغز،
کوزه شکستن،
فال گوش
ایستادن، فال
کوزه، ریختن
آب قلیا و آب
دباغخانه به
گوشه و کنار
خانه، به صحرا
رفتن در روز
چهارشنبه
سوری، تخم مرغ
شکستن، شال
اندازی، قاشق
زنی، گره
گشایی از بخت
دختران با
بستن قفل به
گردن یا گوشهای
از چادر،
نشستن روی چرخ
کوزه گری،
شکستن گردو،
گفتن آرزوها
به آب روان،
فریاد زدن
خواستهها در
چاه قدیمی،
کمک خواستن از
«چهارشنبه
خاتون»، رنگ
کردن خانه با
گِلهایی به
رنگ آبی و زرد،
پختن آش ویژهی
چهارشنبه
سوری و ...
گزیدهای از مراسم ویژهی چهارشنبه سوری در جای جای ایران
مراسم قاشق زنی که تقریبا در همهی سرزمینهای ایرانی برگزار میشود بدین گونه است که مردم و بعضا کودکان کاسه و قاشق را به هم کوبیده و در پشت در پنهان میشوند و صاحبخانه نیز تخم مرغ یا تنقلاتی داخل کاسه میگذارد. قاشق زنان چه مرد چه زن اغلب خود را با چادر میپوشانند.
در تاجیکستان و ازبکستان، در بخارا و سمرقند و شهر سبز، در شب چهارشنبه سوری همهی مردم شستشو میکنند و مردان پس از تراشیدن موی سر خود از روی بوتهی آتش فروزان میپرند و میگویند : «روی پاک از تو، دامن پاک از ما» (6)
در بدخشان و شمال افغانستان نیز دختران موی سر خود را به چهل رشته تقسیم کرده و آن را میبافند و در انتهای رشتهی موها تـَرکهی ظریفی میبندند تا تمام چهل رشته به ترتیب در کنار یکدیگر قرار گیرند و هنگام پریدن از روی آتش میگویند : «به روی مبارکت گردم. زردی مرا گیر و سرخیات را بده». در بعضی از دهات درواز بدخشان از شب تا بامداد نوروز برگرد آتش
مینشینند و میرقصند.
در غرب چین در شهرهای یارکند و تاشغورقان و نیز در کاشغر مردم در اطراف درخت کهنسالی که آن را یادگار آرش تیرانداز و آنجا را مرز ایران میدانند، آتش میافروزند و میگویند «زیان و زحمتمان را افشاندیم و سوزاندیم»
در آذربایجان، جعبههای کوچکی با کاغذهای رنگین به شکل کجاوه درست کرده و ریسمانی به آن میبندند و از روزن سقف خانه یا پنجره به داخل آویزان میکنند، صاحب خانه نیز شیرینی و خوراکیهای را که از پیش آماده کرده درون این کجاوهها میریزد.
در روستای هشترود مراغه، هفت سنگ بر پیرامون بام خانه میچینند و در میان بام، آتش را در کنار کاسهی آبی برمیافروزند و پس از پایان مراسم، کاسهی آب را بر سر خانواده یا همسایگان خالی میکنند و برای آنان با گفتن «زندگیتان به روشنی درآید» زندگی خوب و روشنایی آرزو میکنند.
در بسیاری از روستاهای استان مرکزی ایران جوانانی که نامزد دارند از روی بام خانهی دختر، شال خود را پایین میکنند و دختران در گوشهی آن شال شیرینی و تخمه میپیچند. این رسم را «شال اندازی» میگویند.
در کرمانشاه زنان آبستن با آوردن هیزم برای آتش چهارشنبه سوری، باور دارند که هر چوبی که در آتش میگذارند پلیدیها و وقایع ناگوار را از فرزندشان دور میکنند.
مردم شاه آباد (اسلام آباد) استان کرمانشاه، چهارشنبه سوری را جشن پیروزی کاوهی آهنگر بر ضحاک میدانند و هر ساله به پاس این پیروزی در کوههای پیرامون شهر و روستا آتشی بزرگ برافروخته و با خواندن آوازهای گروهی و جشن و پایکوبی تا نیمههای شب بر گرد آتش میچرخند.
زرتشتیان روستای مریم آباد یزد نیز بر این باورند که آتش چهارشنبه سوری، آتشی است که «منیژه» به هنگام کوشش برای رهایی «بیژن» از چاه، بر سر دهانهی چاه روشن کرده است.
در خراسان هر خانواده چهارشنبه سوری را با سه یا هفت بوتهی آتش آغاز کرده و همهی اعضا خانواده از روی آتش میپرند و میخوانند : «آل به در، بلا به در، دزد به در و حیز از دهات به در» و پس از پایان مراسم آتش را به حال خود میگذارند تا خاموش شود و آب ریختن و دمیدن بر آتش را گناهی بزرگ میدانند.
در روستای آزادور در دشت جوین خراسان نیز، سبزهی نوروزی را در بین بوتههای آتش قرار داده و از روی آن هم میپرند در حالیکه آیینه و کاسهی آبی نیز در کنار آتش به چشم میخورد.
در بین ترکمنان بجنورد از این شب به نام «چارشنبهی سنگین» یاد میشود و در این شب بین همسایگان و آشنایان، آش رشته و نان روغنی و آبگوشت پخش میکنند.
در
هرات و بلخ
دیگر شهرهای
افغانستان،
خاکستر
چارشنبه سوری
را دختری جمع
کرده و در کنار
روستا میریزد
و هنگام
بازگشت در میزند
و اهل خانه میپرسند
کیست ؟
دخترک میگوید
منم.
میپرسند از
کجا میآیی ؟
میگوید : از
عروسی.
میپرسند چه
آوردهای ؟
میگوید :
تندرستی.
در روستای زرتشتی نشین قاسم آباد یزد نیز پس از مراسم چهارشنبه سوری مراسم «چک و دوله» برگزار میشود. به این ترتیب که یک دولچهی (سطل) کوچک را برمیدارند و دترون آن کمی آب همرا با آویشن و برگ سبز میریزند. هرکس آنجا هست چیزی از خودش مانند انگشتر و ... را درون آن میاندازد، پس از آن روی دولچه را با پارچهی سبزی میپوشانند و یک دختر نابالغ را در میان جمع خود نشانده و این دولچه را به دستش میدهند. دخترک اشیا را یکی یکی در مشت خود پنهان میکند و بیرون میآورد و یک نفر دیگر دو بیتیهایی را میخواند و پس از خواندن دو بیتی دخترک شیئ را نشان میدهد و صاحب آن با توجه به شعر خوانده شده به نیت و تعبیر خود میرسد.
در تهران، زنان با حبوباتی که از راه قاشق زنی گردآوری کردهاند، آشی میپزند با نام «ابودرد» و باور دارند که این آش علاج همهی بیماریها است. همچنین در این شب دختران گوشهی روسری یا چادر خود را گره میزنند و در بیرون خانه به نخستین کسی که برسند میخواهند که این گره را بگشاید تا گرههای سال آینده باز شود. (6)
آجیل چهارشنبه سوری نیز همچون همهی جشنهای ایرانی جز ضروریات سفرهی شب چهارشنبه سوری میباشد که از هفت نوع میوهی خشک و برنج، عدس، خرسِه، نخود، تخمهی آفتابگردان، تخمه کدوی بو داده، کشمش و گردو تهیه شده و در هر خانواده باید آن را تهیه میکرد و به نام هفت امشاسپند در سفرهی چهارشنبه سوری میگذاشتند. از این آجیل همهی اعضای خانواده برای شگون و تندرستی میخوردند، سپس در کوزهی کهنهی سال پیشین مقداری آب ریخته از بالای بام به زمین میانداختند زیرا میگفتند که فروهرها از کوزهی نو دیدن خواهند کرد و از آب آن کوزهی کهنه که به معنی روشنایی بود در خانه آنها پاشیده میشد. در زمان ساسانیان به جای آب سکههایی را درون کوزه میانداختند و آنرا از پشت بام به زمین پرتاب میکردند به منزلهی اینکه روزی و برکت برای آنان نازل شود.(7)
پا نوشتها و بن نوشتها :
پرسش
و پاسخ با رضا
مرادي غياثآبادي
در جلسههاي
سخنراني
بنياد جمشيد
قدمت
چارشنبهسوري
چقدر است و آيا
درست است كه
چون در ايران
باستان ايام
هفته وجود
نداشته و
زرتشتيان هم
اين رسم را
برگزار نميكنند،
پس سنتي جديد
است؟
اسناد
نويافته،
نظريه نبودن
روزهاي هفته
در ايران
باستان را با
قاطعيت رد ميكند.
نخست
اينكه شمار
هفتگانه
روزهاي هفته،
در زمانهاي
بسيار دور از
اهلههاي هفتروزه
ماه برگرفته
شده و از آنجا
كه گاهشماري
مهي (قمري)
سادهترين و
ابتداييترين
شكل گاهشماري
است و تشخيص
اهلههاي ماه،
آسانترين و
سريعترين
شيوه درك گذر
زمان است؛ بيگمان
جوامع بشري از
گذشتههاي
دور و بدون
آموختن از
يكديگر، به آن
پي برده و از
آن بهره گرفتهاند.
دوم
اينكه در
شاهنامه
فردوسي بيشتر
از يكصد و بيست
بار واژه هفته
بكار رفته است.
از آنجا كه
شاهنامه
فردوسي را
ترجمان
وفادار
داستانها و
بازگويههاي
دوران باستان
ميدانند،
بعيد است كه
استاد بدون
اينكه چنين
مفهومي در
متون مبنا
بكار رفته
باشد، تا اين
اندازه از آن
بهره برگيرد.
سوم اينكه
نگارنده در
بررسيهاي
تقويم آفتابي
نقشرستم (كعبه
زرتشت) به
سازوكار
تعبيهشده
براي تشخيص
چهار هفته
شهريور ماه،
پي برده كه
جزئيات آن در
كتاب «بناهاي
تقويمي و
نجومي ايران»
باز آمده است.
چهارم اينكه
متون مانوي،
كاربرد
فراگير و
گسترده
روزهاي هفته
را تأييد ميكنند.
در نوشتارهاي
مانوي يافتشده
در «تورفان» و
نيز در «موگتاگ»
از روزهاي
يكشنبه و
دوشنبه با نامهاي
«مهر روز/ خور
روز» و «ماه روز»
ياد شده و اين
دو، روزهاي
روزهداري
مانويان
دانسته شده
است. البته در
متون مانوي،
همراه با
روزهاي هفته،
از نامهاي سيگانه
براي روزهاي
ماه نيز
استفاده ميشده
است و همچنين
ميدانيم كه
روز دوشنبه،
روز مقدس و
تعطيل
مانويان بوده
است. پنجم
اينكه متون و
منابع كهن
چيني نيز
كاربرد هفته
در ايران
باستان و حتي
نام روزهاي آن
را گزارش كردهاند.
در يك متن
نجومي كهن
بودايي كه در
سال 759 ميلادي
از سانسكريت
به چيني ترجمه
شده و «يانگ
چينگ فنگ» در
سال 764 ميلادي
حاشيهاي بر
آن بازنوشته
است؛ از نام
روزهاي هفته
در زبان چيني و
معادل آنها با
روزهاي هفته
در فارسي
ميانه و سغدي
ياد كرده است.
در اين متن،
نام ايراني
روزهاي هفته
كه از يكشنبه
آغاز ميشوند،
بدينگونه
بازگو شده است:
يوشمبت (روز
تعطيل)،
دوشمبت، سهشمبت،
چرشمبت، پنجشمبت،
شششمبت،
شمبت. در همان
متن، معادل
سغدي (در
ورارودان/
آسياي ميانه)
اين نامها
بدينگونه با
مبدأ يكشنبه
باز آمده است:
مهر روز (خورشيد
روز)، ماه روز،
بهرام روز،
تير روز،
اورمزد روز،
ناهيد روز و
جيان روز (كيوان
روز). همانگونه
كه ديده ميشود
اين نامها از
نام هفت اختر
سيار آسمان،
يعني خورشيد و
ماه و پنج
ستاره روان (سياره)
شناختهشده
آن زمان
برگرفته شده
است. به اين
ترتيب دانسته
ميآيد كه
روزهاي هفته،
همراه با نامهايي
ويژه، در
گاهشماريهاي
ايران باستان
كاربرد داشته
و حتي تعطيلي
روز يكشنبه در
تقويم ميلادي
از روز تعطيل
ايراني
برگرفته شده
است. ميدانيم
كه نام روز
يكشنبه در هر
دوي آنها به يك
معنا است و «Sun
day» دقيقاً
به معناي «خورشيد
روز» است. اما
در دوره
ساساني و
همراه با ديگر
تحريفهاي بيشمار
آنان از آيين و
فرهنگ ايران
باستان،
روزهاي هفته
را نيز از
گاهشماري خود
حذف ميكنند و
تنها نام
روزهاي ماه را
بكار ميگيرند.
البته نامهاي
سيگانه
روزهاي ماه،
در همه تقويمهاي
ايراني بكار
ميرفته و خاص
تقويم ساساني
نبوده است.
اما
در باره بخش
بعدي پرسش ميتوان
گفت كه هر چند
اسناد كافي از
ديرينگي
چارشنبهسوري
در دست نيست،
اما اشارههايي
كوتاه كه در
تاريخ بخاراي
نرشخي و نيز در
داستان نبرد
بهرام چوبينه
با پسر ساوهشاه
در شاهنامه
فردوسي باز
آمده است و
استاد حتي از
واژه چارشنبه
نيز بهره برده
است،
نشاندهنده
ديرينگي
بسيار آن است.
اما بدليل
كمبود منابع
نميتوان
قدمت قطعي
آنرا مشخص كرد.
برگزار
نشدن چارشنبهسوري
توسط
زرتشتيان نيز
دليل تازگي آن
نميتواند
بود. چرا كه
همه اقوام و
اديان ايراني
بخشي از فرهنگ
باستاني را
پاس داشتهاند
و برخي را
فراموش كردهاند.
خوشبختانه
بتازگي
بسياري از همميهنان
زرتشتي نيز به
برگزاري اين
آيين كهن روي
آوردهاند.
بعضي
محققان
چارشنبهسوري
را شكل عوضشده
جشن سده يا آتش
نوروزي ميدانند.
آيا اين درست
است يا دليل
ديگري دارد؟
بررسي
آداب و آيينهاي
مردمي،
روشنگر اين
پرسش است. همه
سنتها،
ترانهها،
باورها و
مراسمي كه
مردمان نواحي
گوناگون در
اين شب انجام
ميدهند، با
وجود تفاوتهايي
كه با يكديگر
دارند، در يك
ويژگي با هم
همسانند: «راندن
ناپاكيها و
بديها».
ترانهها و
باورهايي كه
به بلاگرداني،
راندن چشم شور،
گرهگشايي،
آجيل مشكلگشا،
بختگشايي
دختران و
امثال اين ميپردازند؛
و همچنين
سوزاندن شاخههاي
خشكيده و علفهاي
هرز باغها و
مزارع در
نواحي
روستايي،
همگي نشان از
پيوند اين
آيين با خانهتكاني،
زدودن ناپاكيها
و آمادگي براي
زايش دوباره
گيتي است. در
برخي نواحي
اروپايي
همچون روماني
و بلغارستان
نيز در نزديكهاي
بهار مراسمي
در سوزاندن
اشياي
غيرلازم
برگزار ميشود.
چارشنبهسوري
ارتباطي با
سده و آتش
نوروزي ندارد
و هر كدام آنها،
جشن و مناسبت
خاص خود را
دارند. در
بسياري از
نواحي ايران،
هر سه جشنِ آتش
نامبردهشده
برگزار ميشود
كه نشانه
مناسبتهاي
گوناگون آنها
است.
چرا
ايرانيان
چهارشنبه را
نحس ميدانستند؟
ايرانيان
نه تنها
چارشنبه، كه
هيچ روز و شبي
را بخودي خود
نحس و بديوم
نميدانستند
و هنوز هم نميدانند.
در باورهاي
ايراني هر روز
سال به يكي از
ايزدان منتسب
است و گرامي
داشته ميشده
است. بويژه
روزهاي
پاياني سال كه
زمان بازگشت
روان و فروهر
درگذشتگان
بشمار ميآمده
و آيينهايي
بسيار زيبا و
باشكوه در
استقبال
نمادين آنان
برگزار ميكردهاند.
باورهايي
اينچنين، به
فرهنگهاي
وارداتي ديگر
وابسته است.
ارتباط
مراسم
چارشنبهسوري
با آب در چيست
و چرا دختران
ميبايست آب
چشمه را
بياورند؟
از
يكسو ميتوان
گفت كه در همگي
جشنهاي
ايراني آب و
آتش در كنار
يكديگر و مكمل
هم هستند. اما
از سوي ديگر،
از آنجا كه
چارشنبهسوري
با پاكيزگي
پايان سال در
پيوند است،
حضور آب جنبه
كاربردي هم
دارد. شكستن
كوزههاي آب
علاوه بر نماد
سال پرباران و
حاصلخيز،
كاركردي
بهداشتي نيز
دارد. ميدانيم
كه جنس سفال
كوزه آب با
سفالهاي
ديگر متفاوت
است. سفالگران،
كوزه آب را
بگونهاي
متخلخل برميساختهاند
كه موجب نفوذ
اندكي آب به
رويه بيروني،
و تبخير آن
موجب خنكي آب
درون كوزه شود.
روزنههاي
كوزه در گذر
سال انباشته
از ذراتي ميشده
است كه آنرا
براي سلامتي
مفيد نميدانستهاند،
در نتيجه آنرا
ميشكسته و از
كوزه تازه
ديگري بهره ميبردهاند.
اما در باره
آوردن آب بدست
دختران بايد
گفت كه اين
منحصر به
چارشنبهسوري
نبوده و عموماً
بر اين باور
بودهاند كه
مظهر چشمه،
خاستگاه
آناهيد است و
تنها دختران
اجازه نزديك
شدن به آن را
دارند. اين
باور هنوز هم
در بسياري از
روستاي ايران
روايي دارد.
چرا
چارشنبهسوري
در سهشنبه
برگزار ميشود
و آيا
چهارشنبه
درست است يا
چارشنبه؟
مبدأ
شبانروز يك
قرارداد است.
در زمانها و
نواحي
گوناگون، گاه
نيمه شب، گاه
هنگام برآمدن
خورشيد، گاه
هنگام نيمروز
و گاه هنگام
فروشدن
خورشيد را
مبدأ و آغاز
شبانروز ميگرفتهاند.
اينگونه رسوم
هنوز هم در
برخي نقاط
ايران متداول
است و براي
نمونه در
تاجيكستان و
آسياي ميانه
همواره آغاز
سال نو را از
هنگام غروب
خورشيد در
آخرين روز سال
برميشمارند
و جشن ميآرايند.
برگزاري
چارشنبهسوري
در سهشنبه شب
به روزگاري
مربوط ميشود
كه هنگام
فروشدن
خورشيد، آغاز
شبانروز و
آغاز چارشنبه
دانسته ميشده
است. اما در
باره پرسش
ديگر ميتوان
گفت كه امروز
هر دو گونه اين
واژگان در
متون ادبيات
فارسي بكار
رفته و
هيچكدام
اشتباه
نيستند. در
شاهنامه
فردوسي و
بسياري از
متون منظوم به
شكل چارشنبه
بكار رفته و در
تداول عموم
نيز همينگونه
بر زبان ميآيد.
البته اين جشن
با نامهاي
ديگري نيز
تداول دارد.
آيا
پريدن از روي
آتش عمل توهينآميز
به آتش نيست؟
آداب
و رسوم مردمان،
گوناگون است و
ممكن است هر
باوري از ديد
ديگران عملي
نادرست
دانسته شود. در
نتيجه هنگامي
ميتوان كاري
را توهينآميز
خواند كه مجري
آن آهنگ توهين
داشته باشد. همميهنان
ما هيچكدام از
اينكار، چنين
قصدي را
ندارند و
پريدن از روي
آتش، بگونهاي
نمادين براي
زدودن و
سوزاندن بديهاي
هر شخص انجام
ميشود و
مردمان
خواستهاند
تا با اينكار،
آتش به آنان
پاكي و تازگي
هديه كند. اما
آنچه به گمان
من نادرستتر
است، كارهاي
ناهنجاري است
كه امروزه
متداول شده و
عملاً
چارشنبهسوري
را به شب تباهي
و آلودگي
شهرها كشانده
است. آييني كه
نياكان ما
براي پاكيزگي
زيستبوم خود
انجام ميدادهاند،
ما همان كار را
براي تباهي و
آلودگي آن
انجام ميدهيم.
بويژه كه
اخيراً كساني
كوشش كردهاند
تا با توزيع
مواد منفجره و
ترغيب
غيرمستقيم
كودكان و
نوجوانان به
استفاده
فراگير از آن،
آسيبي جدي به
اين جشن كهن و
شاديبخش
ايراني وارد
كنند. از سوي
ديگر ميدانيم
كه در راديو و
تلويزيون
ايران، نام
چارشنبهسوري،
يك نام شرمآور
و اسباب خجالت
دانسته ميشود
و هرگز از آن
استفاده نميكنند
در حاليكه
خرافيترين و
ناهنجارترين
آداب ديگر و
مبتذلترين
برنامهها را
به فراواني
تبليغ ميكنند
و انديشه پاك
كودكان ميهن
را به تباهي ميكشند.
آيا
چارشنبهسوري
در مناطق ديگر
ايرانيتبار
هم برگزار ميشود؟
از
سوي باختر، در
بخشي از
كردستان كه در
بيرون از
ايران امروزي
واقع است؛ و در
سوي خاور، در
استان سينكيانگ
چين و سرزمينهاي
ايرانيتبارِ
ياركند،
تاشقورغان و
كاشغر با
تفاوتهايي
برگزار مي شود.
در تاشقورغان
اين جشن در
سومين روز سال
نو برگزار ميشود
و ضمن آتشافروزي
و پريدن از آن،
بر بالاي بامها
نيز به تعداد
نفرات خانه،
جام آتشي برميافروزند.
در سرزمينهاي
اَران و قفقاز،
بمانند استانهاي
آذربايجان،
در هر چهار
چارشنبه
اسفندماه اين
مراسم را
تكرار ميكنند.
اما در آسياي
ميانه،
تاجيكستان،
تركمنستان و
ازبكستان،
اين آيين
كاملاً
فراموش شده
است و برگزار
نميشود. اما
در بخشهايي
از قرغيزستان
با تفاوتهايي
همچنان
پايدار مانده
است. اين مراسم
در قرغيزستان
در غروب نوروز
برگزار شده و
تنها شاخههاي
خشك درختي به
نام «آرچا»
سوزانده ميشود.
در
پايان به اين
نكته هم اشاره
كنم كه آيينهاي
چارشنبهسوري
منحصر به آتشافروزي
نيست؛ بلكه
مراسم پيوسته
ديگري همچون
غذاهاي دستهجمعي،
سرودهاي ويژه،
قاشقزني،
فالگوش،
بازيهاي
گروهي و نمايشهاي
سنتي هم دارد
كه امروزه
بجاي آن به
سوزاندن
لاستيك و
انفجارهاي
مهيب و تباهي
گذرهاي شهر ميپردازند.
شيوه امروزي
اين جشن در
شهرهاي بزرگ
هيچ ارتباطي
با چارشنبهسوري
نداشته و تنها
نام آنرا بر
خود دارد.
:از خبرگزاري ميراث فرهنگي
برکت خانه از شعله آتش است
چهارشنبهسوري
از جمله جشنهاي
بزرگداشت آتش
است. آتش از
ديرباز نه فقط
در ايران،
بلكه در همه
اقوام بشر
مورد احترام و
مقدس بوده است.
تهران
_ ۲۵ اسفند 1383 _
ميراث خبر
گروه تخصصي،
آرزو رسولي:
يكي از جشنهاي
كهن ايراني كه
در طول تاريخ
اين سرزمين با
همه فراز و
فرودهاي آن
تاب آورده و
هنوز هم
برگزار ميشود،
چهارشنبهسوري
است. چهارشنبهسوري
از زمره جشنهاي
بزرگداشت
آتش است. آتش
از ديرباز نه
فقط در ايران،
بلكه در همه
اقوام بشر
مورد احترام و
مقدس بوده است.
در آن زمان كه
وسايل گرمازا
و نورافشان
امروزي نبود،
آتش در زمستانهاي
بسيار سرد آن
زمان گرماي
مورد نياز
خانواده را
تامين ميكرد،
روشنيبخش
تاريكي شب و از
همه مهمتر،
اجاق خانواده
بود كه هم
امكان پخت غذا
را تامين ميكرد
و هم خانوارده
را دوره هم گرد
ميآورد. از
اين رو، ردّ
پاي جشنهاي
متعددي را در
جايجاي جهان
در احترام به
اين عنصر
حياتي بازمييابيم.
«آرتور كريستن
سن»، ايرانشناس
فقيد
دانماركي در
كتاب ارزشمند
خود با نام «نمونههاي
نخستين انسان
و نخستين
شهريار در
تاريخ افسانهاي
ايرانيان» به
تعدادي از اين
جشنها اشاره
ميكند. از
جمله: آتشِ عيدِ
كارم (Carême) مربوط
به ايام پرهيز
مسيحيان، آتش
عيد پاك (فصح)،
آتش ماه مه،
آتش نيمه
تابستان (جشن
انقلاب
تابستاني)،
آتش پاييز (جشني
باستاني كه در
حال حاضر، در
ايتاليا با
عناصر مسيحي
تغيير يافته و
به عنوان روز
تولد عذراي
مقدس برگزار
ميشود)، آتش
نيمه زمستان
كه قرينه آتش
نيمه تابستان
است و به عنوان
زادروز
خورشيد جشن
گرفته ميشد (اين
روز به زادروز
مسيح مبدل
گرديد و جشن
نوئل شد) و جشنهاي
ديگري از اين
قبيل (ص 209 به بعد).
در ايران نيز
جشنهاي آتش
متعددي
برگزار ميشد.
از آن جمله است
آذرجشنها كه
نخستين آن در
روز چهارم
شهريور (جشن
شهريورگان)
برگزار ميشد
و دومي روز نهم
آذر (جشن
آذرگان)، جشن
بزرگ سده در
دهم بهمن ماه
كه امروزه
بيشتر در ميان
زردشتيان
برگزار ميشود
و جشن سوري كه
اكنون آن را با
نام چهارشنبه
سوري ميشناسيم.
فلسفه تمامي
اين آتشافروزيها
در باورهاي
مردم استفاده
از نوعي جادو
براي تسريع
حركت خورشيد و
گرم كردن جهان
بوده است. «سوري»
در اصل به معني
«سرخ» است. به
نظر زنده ياد
دكتر «مهرداد
بهار»، اين
جشن هم در واقع
به اين منظور
بوده است. «سرخي
دليل انرژي و
تحرك است. پس
از جشن سوري
بايد بتوانيم
بيرون بياييم،
روي زمين كار
كنيم و خواب
زمستاني را
كنار بگذاريم.»
با برگزاري
اين جشن درست
پيش از نوروز،
«زارع انتظار
دارد با آمدن
نوروز و اول
بهار، سرما
رخت بربندد.»
دكتر بهار جشن
سوري را
بازمانده
آييني خيلي
ابتدايي و كهن
به منظور
تسريع آمدن
خورشيد ميداند.
آييني كه
احتمالا
بازمانده از
آيين هاي
اقوام بومي
ايران زمين
بوده است كه
بعدها با
فراگير شدن
دين زردشت در
اين سرزمين،
رنگ و بوي
زردشتي به خود
گرفته است. جشن
سوري در ايران
پيش از اسلام
در شب سال نو و
به قولي در شب
نوروز بزرگ (ششم
فروردين)
برگزار ميشد.
بنابر
باورهاي
اعتقادي،
افروختن آتش
بر پشتبامها
در شب سال نو
راهنمايي است
براي فروهرها
تا خانه و
كاشانه خود را
پيدا كنند.
فَرْوَهْر
بخشي از روان
مردگان است كه
پاك و به دور
از هر گونه
گناه و پليدي
است. بعدها
عموميت پيدا
ميكند و به
همه ارواح در
گذشتگان
اطلاق ميشود.
در همه فرهنگهاي
بشري به گونهاي
روان در
گذشتگان را
محترم ميشمارند.
در فرهنگ ما هم
چنين است. اگر
به ياد مردگان
باشيم، به نام
آنان به فقرا
غذا بدهيم،
صدقه بدهيم،
پيش از عيد
نوروز بر سر
مزار آنان
چراغ يا شمع
روشن كنيم، شب
سال نو چراغ
خانه را روشن
كنيم، روي پشتبام
آتش بيفروزيم
و غذا بگذاريم،
فروهرها به
طور گروهي
مانند سپاهي
به ياري
بازماندگان
ميآيند.
فروردين اصلا
ماه
فروهرهاست.
فروهرها يا
فَرْوَشيها
خانوادگي
هستند، هر كس
به خانه
بازماندگان
خودش ميرود
اما كمك آنها
دستهجمعي
است. افروختن
شمع بر سر سفره
عيد نيز
بازمانده
همين آيين آتشافروزي
سال نوست.
خانهتكاني
نيز كه از رسوم
بسيار خوب
باقي مانده
نوروز است، با
آمدن فروهرها
معنا ميشود.
فروهرها كه
يكسره پاكاند،
از هر گونه
ناپاكي آزرده
ميشوند. از
اين رو، مردم
خانههاي خود
را كاملا تميز
ميكردند تا
فروهرها براي
بركتبخشي به
خانه آنها قدم
بگذارند. اگر
خانه خوب
پاكيزه نشده
باشد،
فروهرها به آن
خانه نميآيند
و بركت در آن
سال از خانه ميرود.
فروهرها
علاوه بر بركت،
صدمه و آزار
دشمنان را از
خانواده خود
دور ميكنند،
از سيلهاي
بهاري
جلوگيري ميكنند
و پشت سر
جنگاوران
هستند. زنده
ياد دكتر بهار،
آغاز جنگهاي
خيلي مهم را در
بهار نتيجه
همين اعتقاد
ميداند.
اما جشن سوري
شب سال نو
چگونه پس از
اسلام به
آخرين شب
چهارشنبه سال
موكول شد؟
در اين مورد
نظرات
گوناگوني
وجود دارد.
دكتر بهار حدس
ميزند
چهارشنبه
بودن آن مربوط
به چهار فصل
سال بوده است.
«محمود روحالاميني»،
مردمشناس،
دو نظر در اين
مورد نقل ميكند.
يكي از «ابراهيم
شكورزاده» كه
چهارشنبه
سوري را به
قيام مختار
ثقفي نسبت ميدهد.
بنا بر گفته وي،
«مختار، سردار
عرب، هنگامي
كه از زندان
خلاصي يافت و
به خونخواهي
شهيدان كربلا
قيام كرد،
براي اينكه
موافق و مخالف
را تميز دهد و
بر كفار بتازد،
دستور داد
شيعيان بر بام
خانه خود آتش
روشن كنند و
اين شب مصادف
با شب
چهارشنبه آخر
ماه بود و از
آن به بعد
مرسوم شد.
البته زمان
برگزاري آن را
در بعضي از
شهرها در
چهارشنبه آخر
ماه صفر نوشتهاند
و به تدريج اين
برگزاري از
چهارشنبه آخر
ماه صفر به
چهارشنبه آخر
اسفند منتقل
شده است.»
نظر ديگر از «محمد
حسن ابريشمي»
است كه رواج
چهارشنبه
سوري را به قتل
متوكل، خليفه
ظالم عباسي
نسبت ميدهد و
ميگويد: «ايرانيان
هر گاه حاكم
ظالمي كشته ميشد،
به ويژه اگر
شخص عادلي جاي
او را ميگرفت،
آن را جشن
گرفته و آتش ميافروختند.
متوكل خليفهاي
ظالم و متعصب
بود كه دستور
قطع كردن سرو
كاشمر را داده
بود، اين
خليفه به
دستور فرزندش
منتصر _ كه با
عمر كوتاهش
خليفهاي
عادل بود _ در
شبانگاه
چهارشنبه سال
247 قمري كشته شد (كه
از نظر زماني
مصادف با
پيروزي
فريدون بر
ضحاك بود).»
«كتايون
مزداپور»،
متخصص فرهنگ و
زبانهاي
باستاني
ايران، در اين
مورد ميگويد:
«نميدانم اين
نظرات تا چه حد
قابل اثبات
است و ممكن است
انتخاب
چهارشنبه آخر
سال سابقهاي
قديمي در
دوران قبل از
اسلام ايران
داشته باشد.»
محمود روحالاميني
يكي از دلايلي
كه براي نظرات
فوق برميشمرد،
نام روزهاي
هفته است كه به
عقيده وي از
تقويم سامي به
عربي و بعد از
اسلام به
ايران وارد
شده است.
با اين عقيده،
ميتوان
چهارشنبه
قرار گرفتن
جشن مذكور را
به وقايع
دوران اسلامي
نسبت داد. اما
به گفته
كتايون
مزداپور، «هفته
و نام روزهاي
هفته در ايران
قديم هم
استفاده ميشده
است. در دين
زردشتي نام
روزهاي هفته
رايج نبوده و
هر روز ماه را
با نام يكي از
ايزدان يا
امشاسپندان
ميخواندند.
اما در ايران
قديم چون همه
مردم زردشتي
نبودند،
روزهاي هفته
زردشتي نيست
اما ايراني
است، مثلا
مانويان هفته
داشتند. مراسم
آتشافروزي
هم يك رسم خيلي
قدبمي است.»
وي در پاسخ به
اين پرسش كه
آيا روزهاي
هفته قبل از
مانويان هم
بوده و آيا
مانويان تحت
تاثير ساميان
از روزهاي
هفته استفاده
كردند، گفت: «در
اين مورد نظر
دقيقي نميتوان
داد. اما به
نظر من، اگر ما
تمدن سيلك را
داريم، اگر
فرهنگي مثل
جيرفت را از
هزاره سوم قبل
از ميلاد
داريم،
بسياري چيزها
داشتهايم.
نميتوان در
هر موردي گفت
كه از بينالنهرين
يا از شرق
تاثير گرفتهايم.
به هر حال،
مردمي در اين
سرزمين زندگي
ميكردند و
فرهنگي خيلي
قديمي هم
داشتند. اما
چون مدارك
زيادي باقي
نمانده، خيلي
چيزها را نميدانيم.»
دكتر «ژاله
آموزگار»،
اسطورهشناس
و متخصص زبانهاي
باستاني
ايران، در
مورد
چهارشنبه
قرار گرفتن
جشن سوري
معتقد است اين
مساله ربطي به
اسلام ندارد.
به نظر وي، «احتمالا
بعد از اسلام،
نسختين باري
كه جشن سوري را
به طور رسمي
برگزار كردند
و براي
فروهرها آتش
روشن كردند،
چهارشنبه
بوده و از آن
پس، اين جشن به
صورت
چهارشنبه
سوري باقي
مانده است.»
با توجه به
روايات
تاريخي، به
خصوص برگزاري
رسمي و با شكوه
اين جشن در
زمان مرداويج،
شايد بتوان
اين نظر را
نزديكتر به
واقع دانست.
اما آنچه
اهميت دارد
باقي ماندن
اين جشن تا عصر
حاضر است. گرچه
شكل برگزاري
آن تا حدود
زيادي تغيير
كرده اما باقي
مانده آن هم از
زماني بسيار
دور و سنتهاي
ديگري نيز با
آن در آميخته
است.
* در چهارشنبه
سوري، علاوه
بر افروختن
آتش كه غالبا
از پشت بامها
به كوچه و
خيابان منتقل
شده (ظاهرا عدهاي
از زردشتيان
يزد و كرمان
هنوز روي پشت
بامها آتش ميافروزند)،
مراسمي چون
دود كردن
اسفند،
گذاشتن آجيل
شيرين، فالگوش
ايستادن و
قاشقزني هم
برگزار ميشود.
علت وجودي اين
مراسم حاشيهاي
چيست؟
_ اسپند گياهي
مقدس است، دود
كردن آن علاوه
بر بوي خوش،
دوركننده
آلودگيهاست،
خواصي كه ميتواند
با ماهيت
فروهرها
همخواني
داشته باشد.
گذاشتن آجيل
شيرين شايد
بازمانده
آيين غذا و
خوراك گذاشتن
براي ارواح در
گذشتگان باشد
كه در كنار آتشهاي
افروخته روي
بامها مينهادند.
* اما فالگوش
و قاشقزني از
كجا آمده است؟
_ به نظر «كتايون
مزداپور»، در
توجيه اين
مراسم حرفهاي
زيادي ميتوان
زد. اما كدام
واقعيت دارد،
بستگي دارد كه
شما كدام را
قبول كنيد. مهم
نيست چرا
هستند، مهم
اين است كه
وجود دارند و
اجرا ميشوند.
اين مراسم در
يك روند
تاريخي
نامشخص ايجاد
شده اند، اما
نميدانيم به
چه دليل؟ نماد
ساختن براي
اين مراسم هم
بيشتر به نظر
ميرسد كاري
تفنني و از سر
ذوق باشد.
يكي از مراسم
چهارشنبه
سوري فالگوش
است. در مراسم
سال نو، عصر شب
چهارشنبه
سوري، يعني
عصر روز سه
شنبه آخر سال،
مردم نيتي ميكنند
و به خيابان ميروند
يا سر چهارراهها
ميايستند.
نخستين جملهاي
كه ميشنوند،
پاسخ نيت آنان
براي سال
آينده است. تا
چند سال پيش كه
اين مراسم
بسيار رايجتر
از امروز بود،
كساني كه در
اين روز خاص
بيرون ميرفتند،
دقت ميكردند
حرفهاي خوب
بزنند تا
مبادا كسي را
كه به نيت فالگوش
بيرون آمده،
ناراحت كنند.
اما در سالهاي
اخير، اين رسم
همچون رسم
ديگر
چهارشنبه
سوري، قاشقزني،
كمرنگ شده است.
در توضيح اين
اسم، كتايون
مزداپور ميگويد:
«تفأل زدن
براي سال
آينده به شكلهاي
متفاوتي هست
كه فالگوش
چهارشنبه
سوري را ميتوان
يكي از آنها
دانست. علت
برگزاري آن را
بايد از كساني
پرسيد كه به
اين مسايل
معتقدند. اما
بررسي آن بايد
ابعاد مختلفي
داشته باشد كه
يكي از آنها،
نقش اجتماعي
مساله است. از
ملاقات
يكديگر گرفته
تا سرگرمي و
شوخي و خنده و
بازي و ... به هر
حال، وقتي
مراسمي اجرا
ميشود، حتما
كاركردي
داشته كه
تاكنون باقي
مانده.»
* آيا اين رسم
در طول زمان
تغيير كرده و
از فلسفه اصلي
پيدايي خود
فاصله گرفته
است؟
_ كتايون
مزداپور
دراين باره ميگويد:
«اين رسم
مانند همه
رسوم ديگر
حتما دگرگون
شده است. هيچ
وقت نميتوانيد
شكل اوليه
اصلي اين
مراسم را پيدا
كنيد. به خصوص
در عصر حاضر كه
همه چيز در همه
ابعاد زندگي
به سرعت
دگرگون ميشود،
مراسم
چهارشنبه
سوري نيز از
اين امر
مستثني نبوده
است.»
در مراسم قاشقزني
كه با رواج
آپارتمان
نشيني در
شهرهاي بزرگ،
امروزه
تقريبا منسوخ
شده است، زنان
و غالبا
دختران جوان
روي خود را ميپوشاندند
و به درخانه
ديگران ميرفتند
و با قاشق به
كاسه مسي ميزدند،
صاحبخانه هم
خوراكي و پولي
در كاسه آنها
مينهاد.
ظاهرا در آغاز
اين مراسم با
نذر كدرن
همراه بوده و
خوراكي
دريافتي
پاسخي براي
نذرشان بوده
است تا جايي كه
حتي مردان و
بيشتر پسران
جوان نيز چادر
به سر ميكردند
و در اين مراسم
شركت ميكردند.
اما بعدها
جنبه شوخي و
سرگرمي پيدا
كرد.
به گفته
مزداپور، به
در خانه
ديگران رفتن و
چيزي از
ديگران گرفتن
در مجموعه
مراسم نوروزي
بوده كه قبل از
نوروز هم
برگزار ميشده
است. چهارشنبه
سوري هم يكي از
شكلهاي همين
مراسم است.
بيشتر هم به در
خانه آشنايان
ميرفتند و
براي چيزي كه
ميگرفتند،
خاصيت
شفابخشي هم
قايل بودند.
شايد هم از آدمهايي
مطالبه ميكردند
كه معتقد
بودند دستشان
خوب است. در
واقع، خوراكي
يا پولي را كه
ميگرفتند،
متبرك ميدانستند
و معمولا اين
گونه پولهاي
دريافتي را به
عنوان «ته
كيسه» نگه ميداشتند
تا برايشان
آمد داشته
باشد.
* فلسفه وجودي
مطالبه كردن
چيزي از
ديگران چه
بوده است؟
_ به نظر ژاله
آموزگار، «شايد
در آغاز
مطالبه نوعي
فديه براي
فروهرها بوده
است.»
اما به گفته
مزداپور،
مساله اصلي در
تمام اين رسمها
و آيينهاي
قديمي اين است
كه هم ريشهاي
قديمي دارند و
هم كاركردي
امروزي يافتهاند.
به خصوص از جشن
سده تا سيزده
بدر مراسمي
برگزار ميشود
كه طي آنها هم
ياد
درگذشتگان ميشود،
هم به زندگي
زندگان رونقي
ميدهد، هم به
مستمندان
رسيدگي ميشود.
به هر حال، همه
اين مراسم
يادگار مليت
ايراني هم در
داخل ايران و
هم در خارج از
مرزهاي ايران
است. تمامي
مراسم مربوط
به نوروز
علاوه بر آن كه
رنگ بومي
دارند، نقشي
جهاني نيز
دارند و نمادي
از همبستگي و
مشخصه كلي
فرهنگي منطقهاي
بسيار بزرگاند.
هر كدام از اين
مراسم در طول
تاريخ نقشي
داشتهاند كه
در ابعاد
مختلف ميتوان
در مورد آنها
صحبت كرد. اما
آنچه مهم است
اتحادي
فرهنگي است كه
اين مراسم در
منطقهاي
وسيع به دليل
سابقه فرهنگي
مشترك ايجاد
كرده است، يك
نوع زندگي
جديد فرهنگي.
منابع:
در تهيه مطلب
فوق، علاوه بر
جويا شدن
نظرات دكتر
ژاله آموزگار،
دكتر كتايون
مزداپور،
دكتر محمود
روح الاميني،
از منابع زير
بهره برده ام:
_ بهار، مهرداد؛
از اسطوره تا
تاريخ،
تهران: نشر
چشمه، 1376.
_ بهار، مهرداد؛
جستاري چند در
فرهنگ ايران،
تهران: فكر روز،
1373.
_ روح الاميني،
محمود؛ در
گستره فرهنگ،
تهران:
انتشارات
اطلاعات، 1383.
_ كريستن سن،
آرتور؛ نمونههاي
نخستين انسان
و نخستين
شهريار در
تاريخ افسانهاي
ايرانيان،
ترجمه دكتر
ژاله آموزگار
و دكتر احمد
تفضلي، تهران:
نشر چشمه، 1377.
چارشنبه سوري در آذربايجان : از بي بي سي
روزهاي پاياني و رسم هاي آتشين؛جشن سوري از کجا آمد
روزگاري
است كه ديگر
كسي به
پايكوبي و دست
افشاني نميپردازد
و خبري از آتش
افروزها و مير
نوروزي و آيين
كوسه برنشين
به گوش نمي رسد
از ياد ننه
سرما و عمو
نوروز شايد
فقط لبخندي
غريب به لبها
مانده و حاجي
فيروز و عروس
گولهي(غوله)ها
در پس تاريخ گم
شدهاند...
تهران
_ ۲۷ اسفند 1383 _
ميراث خبر
گروه تخصصي .
سمانه عصری:
زياد نميگذرد
از روزگاري كه
در روزهاي
پاياني سال
كهنه و چند روز
پيش از نوروز و
آغاز سال نو،
پيام آوران
بهار در
خيابانها و
كوچهها و گذرها
ميگشتند و
ترانه ميخواندند
و با دست
افشاني خود
مژده رفتن
زمستان و آمدن
بهار و نوروز
را به مردم ميدادند
و آنان را به
استقبال سال
نو بر ميانگيختند.
اما روزگاري
است كه ديگر
كسي به
پايكوبي و دست
افشاني نميپردازد
و خبري از آتش
افروزها و مير
نوروزي و آيين
كوسه برنشين
به گوش نميرسد
از ياد ننه
سرما و عمو
نوروز شايد
فقط لبخندي
غريب به لبها
مانده و حاجي
فيروز و عروس
گولهي(غوله)ها
در پس تاريخ گم
شدهاند؛ چند
گاهي است كه
سنتهاي مدرن؛
مردم ما را با
صداي ترقهها
و انفجارهاي
مهيب به
استقبال سال
نو فرا ميخوانند
... . قطعا همه از
خود ميپرسيم
چه ميشود كه
سنتها و آداب
و رسوم يك ملت
كه از تفكر آنها
سر چشمه ميگرفته
است جاي خود را
به هرج و مرجي
ميدهد كه به
هيچ آييني
شباهت ندارد و
هیچ اندیشه ای
در آن نهفته
نيست؟!
نوشته حاضر
گذري است بر
آيين
چهارشنبهسوري
كه محققان
ارجمند
كشورمان در
سده اخير به
گردآوري و
نگارش آن
پرداختهاند:
بخش كردن ماه
به چهار هفته
در ايران،
ازبعد اسلام
است و شنبه و
يكشنبه و
دوشنبه و …
ناميدن
روزهاي هفته،
ا زآن زمان
رواج يافته
چرا كه در اصل
شنبه واژه اي
است سامي. در
ايران باستان،
سال دوازده
ماه است و ماه
سي روز. يك سال 360
روز داشت و هر
سال 5 روز و
اندي كمتر از
يك سال
خورشيدي درست.
اين پنج روز در
پايان سال
افزوده ميشد و
اندي آن پس از
گذشتن هر يك صد
و بيست سال،
بصورت يك ماه
در آخر دوازده
ماه سال. يعني
پس از هر صد و
بيست سال، يك
بار سال سيزده
ماه داشت. پنج
روز «اندرگاه»
يا «وهيجك» يا «گاه»
خوانده ميشدو
بعد در فارسي
به «پنجه
دزديده» و در
عربي به «خمسه
مسترقه» معروف
شد.
هر ماه ايراني
نامي از
ايزدان و
فرشتگان داشت
و هر روز از هر
ماه هم نامي
ويژه خود.
فروردين و
ارديبهشت و
خرداد و
امرداد و … نام
ماهها بود.
هرمزد و بهمن و
ارديبهشت و …
به ترتيب نام
روزها. روزي كه
نام آن با نام
ماهش برابر ميافتاد
آن روز، روز
جشن بود و
شادماني.
فروردگان،
ارديبهشتگان،
خردادگان،
تيرگان،
امردادگان،
شهريورگان،
مهرگان،
آبانگان،
آذرجشن، دي
جشن،
بهمنگان و
مردگيران يا
مژده گيران
جشنهاي
دوازدهگانه
سال بود از جهت
برابر افتادن
نام ماه با روز.
نوروز، سده،
جشن نيلوفر،
خرم روز،
آبريزگان و
گاهنبارها و …
هم جشنهاي
ديگري از گاه
شماره كهن بود.
يكي از اين
گونه جشنها،
جشني است كه در
شب چهارشنبه
آخر سال، پيش
از فرا رسيدن
نوروز و بهار،
با مراسمي خاص
برگزار ميشود
و به نام «شب
چهارشنبهسوري»
معروف است.
در گويش
امروزي تهران
«سور» به معناي «جشن»
و «مهماني»
بكار ميرود. به
معناي جشن در «ختنهسوران»
و به معناي
مهماني در «سور
دادن». در برخي
از گويشهاي
ايراني نيز
چون كردي، «سور»
به معني سرخ ميدهد.
از تاريخ
بخارا چنين
برمي آيد كه در
سده چهارم
هجري قمري،
در ايران جشني
معمول بوده كه
«شب سوري»ناميده
ميشده و با آتش
افروزي و آتش
بازي و
شادماني
همراه بوده
است ونيز «از
عادات قديم»
ايرانيان ميبوده.
بنظر ميرسد
كه جشني كه هم
اكنون در شب
آخرين شب
چهارشنبه سال
بنام «شب
چهارشنبهسوري»
برپا ميشود
دنباله همان
جشن ميباشد
كه مولف كتاب
تاريخ بخارا
از آن به «شب
سوري» ياد
نموده است.
علت برگزاري
اين جشن در شب
چهارشنبه : عربها
روز چهارشنبه
هر هفته را
مانند روز
سيزده هر ماه
نحس و بد شگون
ميدانستند.
جاحظ در كتاب «المحاسن
و الاضداد» به
تنگي و نحسي آن
اشاره كرده و
مينويسد: «و
الاربعا يوم
ضنك و نحس»اين
اعتقاد عربي
در زمان حكومت
تازيان در
ايران، در
انديشه
ايرانيان راه
يافت و از آن
روزگار تا
كنون
ايرانيان هم
مانند عربها
چهارشنبه را
بدشگون و شوم
پنداشته و از
آن بلاهاي آن
سخت پرهيختهاند
و رو به جشن و
شادماني و
پايكوبي
آوردهاند.
سبب برگزاري
جشن
چهارشنبهسوري
و عقيدههاي
مربوط به آن
كسي نميداند
كه آيين آتش
افروزي به قصد
استقبال از
سال نو چقدر
قدمت دارد. ولي
پيدا كردهاند
كه اين آيين از
هنگامي به
غروب آخرين سه
شنبة هرسال
موكول شده است
كه «زردشت یا
رسيدگي
حسابهاي
گاهشماري به
تنظيم وتدوين
دقيق تقويم
توفيق يافت.
وآن سالي بودكه
تحويل سال به
سهشنبه ئي
مصادف شد كه
نيمة آن سهشنبه،
تاظهر، جزئي
از سالكهنه،
ونيمة
بعدازظهر،
جزء سال نو به
حساب ميآمد.
وچون آغاز هر
روز را نيمه شب
همانروز ميدانستند،
بنابراين،
فرداي آن سه
شنبه را نوروز
شناخته وشبش
را مطابق
معهود جشنگرفته
وآتش افروخته
واز آن پس آن
شب را
چهارشنبهسوري
قرار دادهاند1.
به يك عقيدة
ديگر،
ايرانيانمراسم
آتش افروزي در
آستانه سال نو
را پس از قبول
اسلام در
آخرين
چهارشنبه سال
قرار دادهاند
تا از عقيدة
اعراب تأسي
كرده باشند كه
روز
چهارشنبه يا
«يومالاربعاء»
را شوم ونحس ميدانستند2.
به هر صورت. . .
اين هر دو
عقيدة متفاوت
راكه
مستقيماً از
صاحبان عقيده
نقل كرده ام –
نه از پيروان
عقيده – به
تلخيص
گنجاندهام
تا براي آنچه
كه مطلوب نظر
اين نوشته است
فرصت بيشتري
باقي مانده
باشد. ولي درهمينجا
نكتهئي را
يادآوري كنم
كه ميدانم
خالي از فائده
نيست: در
بسياري از ايلها
و نيز در
نقاط
كوهستاني
ايران و از
جمله در دهكدههاي
كوهستاني
گيلان و
مازندران كه
به آداب و
سنن ايرانيان
باستان
دلبستگي
بيشتر دارند،
در استقبال از
سال نو،
مراسم آتشافروزي
را چنانكه در
اين جا هم
توصيف خواهد
شد در همين شب
چهارشنبه سوريبرگزار
ميكنند و نه
در شبي ديگر.
مردم دهكدههاي
كوهستاني
مازندران كه
جشنهائي مثل«فروردگان»
و«تيرگان» را
به نامهاي «بيست
وشش» و «تيرماه
سيزده» برگزار
ميكنند (3) و يا
در همين شب چهارشنبه
سوري
قبرهاي
امواتشان را
با مشعلها و
شمع و چراغها
ميافروزند (4)
نميدانستند
مراسم آتش
افروزي به قصد
استقبال از
سال نو را با
عقيدة خرافي
بيگانگان
نيالايند و
آن را در همان
موقعي از سال
كه معهود
نياکانشان
بود برگزار
كنند؟ آيا
عقيدة خرافيبيگانه
(والاربعاء
يوم ضنك ونحس –
جاحظ، در «المحاسن
والاضداد»)
اين همه توانا
بود كه مردم
همة مناطق
ايران، در
ايلها،
روستاها،
شهركها و
شهرهاي بزرگ
آن را يك صدا بپذيرند؟(
به نقل از
هوشنگ پور
كريم)
آيينهاي شب
چهارشنبه سوري:
بوته افروزي ـ
پيش از پريدن
آفتاب از لب
بام خانهها،
هر خانواده
بوتههاي كار
و گزني را كه
از پيش فراهم
كردهاند روي
بام يا زمين
حياط خانه،
در سه يا پنج
يا هفت «گُله»
كپه ميكنند.
با پريدن
آفتاب و نيم
تاريك شدن
آسمان، زن و
مزد و پير و
جوان گرد هم
جمع ميآيند و
بوتهها را
آتش ميزنند.
در اين هنگام
از بزرگ تا
كوچك هر كدام
سه بار از روي
بوتههاي
افروخته ميپرند
و در هر بار
چنين ميخوانند:
«زردي من از تو
ـ سرخي تو از
من».
فالگوش نشيني
ـ آسمان كه
تاريك شد و
شناسايي
دشوار. زنان و
دختراني كه
آروزي شوهر
كردن دارند،
يا آرزوي
زيارت و
چيزهاي ديگر،
نيت ميكنند و
از خانه بيرون
ميروند و در سر
راه و گذر مردم
يا سر چهار سو
ميايستد يا
مينشيند و بي
آنكه شناخته
شوند گوش به
سخنان
رهگذران ميسپارند.
نيك و بد سخن
رهگذران براي
فالگوش
نشينان فال
است. اگر
نخستين
رهگذراني كه
از برابر آنها
ميگذرند،
سخنان دلنشين
و شاد بگويند،
برآمدن حاجت و
آرزوي خود را
حتم ميدانند.
اگر سخنان تلخ
و اندوه زا
بگويند،
رسيدن به مراد
و آرزوي خود را
ممكن نخواهد
دانست.
قاشق زني ـ
زنان و دختران
آرزومند و
حاجت دار،
قاشقي با كاسه
اي مسي بر ميدارند
و شب هنگام در
كوچه و «پس
كوچه» به راه
ميافتند. در
برابر در هفت
خانه خاموش و
بي سخن، قاشق
را پي در پي بر
كاسه ميزنند
صاحب خانه كه
با چنين رسمي
آشناست و ميداند
«قاشق زنان» چه
ميخواهند،
چيزي در كاسه
آنان ميگذارند؛
اين چيز ممكن
است پول باشد
يا شيريني و
آجيل و برنج و
بنشن يا
چيزهاي ديگر.
«قاشق زنان»
اگر در قاشق
زني چيزي بدست
نياوردند از
درآمدن آرزو و
حاجت خود
نااميد
خواهند شد.
بخت گشايي –
تهرانيها
براي گشودن
بخت دختران «در
خانه مانده» «بخت
بسته»، درشب
چهارشنبه آخر
سال كارهايي
ميكردند كه
سخت به سودمند
بودن آنها
باور داشتند.
مثلاً پس از
بوته افروزي،
زني «نيم سوزي»
از زير ديگ پلوي
شب چهارشنبه
برميداشت و
با آن در پي
دختر «در خانه
مانده» ميكرد
و او را از
خانه بيرون ميراند.
پيش از «آفتاب
غروب» زني به
دباغخانه ميرفت
و جامي از آب
آن برميداشت و
به خانه ميبرد
و آن را در «تنگ
غروب» روي سر
دختر «ترشيده»
ميريخت.
زني پيش دامن
پيراهن دختر
بخت بسته را بر
ميچيد و با
چاك پايين يقهاش
با قفلي ميبست.
شب هنگام او را
به سر چهار راه
ميبرد و ميايستادند.
دختر خاموش ميايستاد
و زني كه همراه
او بود كليد
قفل را به يكي
از مردان
رهگذر – البته
بيشتر مردان
جوان – ميداد
و از او
ميخواست تا
قفل بسته جامه
دختر را باز
كند. جوان اگر
در خواست زن را
ميپذيرفت و
قفل جامه دختر
را ميگشود،
به عقيده
ايشان بخت
دختر باز ميشد
و بخت «گشاينده
قفل» بسته.
تا چندين سال
پيش، زنان
سياه بخت و
دختران بخت
بسته براي
سفيد بختي و
گشايش بخت خود
به ميدان ارك
تهران، كه در
آن توپي بنام «توپ
مرواريد»0گذاشته
شده بود، ميرفتند
و نيت ميكردند
و روي توپ مينشستند
يا از زير لوله
آن ميگذشتند.
گاهي هم زنان
حاجتمند براي
رسيدن به مراد
و برآمدن آرزو،
تكه پارچه اي
را به توپ «دخيل»
ميبستند.
دختر با زن بخت
بسته براي
گشايش بخت خود،
گوشهاي از
چادر يا دامن
يا پيراهن يا
چهار قد خود را
گره ميزد و به
سر چهار راه
چهارسو يا گذر
ميرفت و ميايستاد
و از نخستين
رهگذري كه از
برابرش ميگذشت،
درخواست ميكرد
تا گره جامهاش
را بگشايد.
تنگ غروب شب
چهارشنبه سوري
دختر يا زن
كاربسته و «سياه
بخت»، براي
خريدن «كُندر»
و «وِشا» و
اسپند به سه
دكان رو به
قبله ميرفت. از
دكان اول و دوم
سه چيز را
تقاضا ميكرد
ولي تا
فروشنده
سرگرم آماده
كردن آنها ميشد،
از دكان بيرون
ميرفت و ميگريخت.
سرانجام كندر
و وشا و اسپند
را از دكان سوم
ميخريد و به
خانه ميبرد و
براي گشودن
بخت و كار خود
دود ميكردند.
كوزه شكني – تا
چندين سال پيش
كه در ميدان
ارك تهران
نقاره خانهاي
بود، زنان
تهراني به
آنجا ميرفتند
و كوزه نو و آب
نديده اي را از
بالاي سر در
نقارهخانه
به زمين ميافكنند
و ميشكاندند.
زناني هم كه
نميتوانستند
به ميدان ارك
بروند كوزه را
از سر بام خانه
خود به زمين ميانداختند
اين زنان چنين
ميپنداشتند
كه قضا و بلايي
را كه در كوزه
كردهاند با
دور انداختن و
شكاندن آن از
ميان خواهند
برد و براي مدت
يك سال قضا و
بلا را از
خانواده خود
دور خوا باطل
كردن سحر و
جادو – براي
باطل كردن سحر
و جادو از خانه
و گشايش كار «قلياب»
يا «قلياب
سركه» درست ميكردند
و آن را در
چهار كنج خانه
و اطاق و سر در
كوچه ميپاشيدند
و ميگفتند:
هر كس كرده
جادو عادل – من
ميكنم جادو
باطل.
پختن آش
ابودردا و آش
بيمار –
خانوادههايي
كه بيمار يا
حاجتي داشتند
براي بر آمدن
حاجت و بهبود
يافتن
بيمارشان نظر
ميكردند و در
شب چهارشنبه
آخر سال «آش
ابودردا» ميپختند
و آن را اندكي
به بيمار ميخوراندند
و بقيه را هم
درميان فقرا
پخش ميكردند
تقسيم آجيل
چهارشنبهسوري
– زناني كه نذر
و نيازي كرده
بودند در شب
چهارشنبه آخر
سال، آجيلي
هفت مغز بنام «آجيل
چهارشنبهسوري»
از دكان رو به
قبله ميخريدند
و پاك ميكردند
و ميان خويش و
آشنا پخش
ميكردند و ميخوردند.
مراسم
چهارشنبهسوري
در نقاط مختلف
ايران
جشن «گُل گُل
چهارشنبه » و «مراسم
عَروسي غُلِهْ»
در روستاي جو
پشت گيلان در
اين مراسم
فردي در نقش
غول صورتش را
سياه ميكند و
ريشي بلند و
سياه ميگذارد
و جارو و دستههايي
از ساقه برنج و
زنگ و زنگوله
به خود ميآويزد.
او عاشق ناز
خانم عروس
كوسه ميشود و
با كوسه نبردي
ميكند و كشتي
ميگيرد و سر
انجام بر رغيب
خود پيروز ميشود
و با ناز خانم
عروسي ميكند.
شايد اين
مراسم نمادي
باشد از پايان
سياهي سرماي
زمستان و فرا
آمدن خورشيد
گرم بهاري و
باز زايي
طبيعت و آغاز
كار زراعي و
دامداري.
آيين خاتون
چهارشنبه (
بانوي آرزو) در
گيلان
مردم گيلان به
بانويی زيبا
با نام چهار
شنبه خاتين
اعتقاد دارند
و ميگويند
اين زن زيبا در
آب چاهها
زندگي ميكند
و از سر نوشت
همه چيز و همه
كس با خبر ااست.
اگر كسي نيمه
شب « گول گول
چهار شنبه » (چها
ر شنبه سوري)
نيت كند و به
قصد با خبر شدن
از سر گذشت خود
سر و گردنش را
وارد چاه
نمايد و چندين
بار او را به
نام بخواند،
خاتون از شخصي
كه او را
خوانده ميخواهد
تا گيسويش را
بگيرد و از چاه
بيرون بكشد.
اگر شخص پاك
باشد و جرات
كند و به خواست
او عمل نمايد،
آرزويش بر
آورده ميشود،
ولي اگر پاك
نباشد و بترسد،
خاتون از چاه
در آمده سيلي
محكمي به او
ميزند و پنهان
ميشود.
زنان در صبح
روز چهار شنبه
گذر گاه خانههاي
خود را ميروبند
و باور دارند
كه خاتون چهار
شنبه با جامه
اي سفيد بر
آنان ظاهر ميشود
و آرزويشان را
بر آورده ميكند.
چهارشنبهسوري
در آذر بايجان
هر قسمت از
آذربايجان
نيز اين جشن
آيينهاي
ويژهاي دارد
كه شرح و تفسير
يك يك آنها خود
كتابي ميشود.
آنچه در زير
ميآيد گوشهاي
است از اين
مراسم در شهر
اروميه:
از
يك هفته مانده
به عيد شهر
وضعيت خاصي
بخود ميگيرد.
طراوت هوا كه
طليعه نوروز
است وصداي
ترقه بچهها
نويد
فرارسيدن عيد
را ميدهد. اين
تازگي و شور و
غوغا در آخرين
چهارشنبه سال
يا چهارشنبهسوري
به اوج ميرسد.
در اين روز با
اينكه مدارس
رسماً تعطيل
نيست ولي عملاً
تعطيل ميشود
و با هجوم
آوردن دانشآموزان
و ساكنين دهات
نزديك شهر به
بازار، جاي
سوزن انداختن
پيدا نميشود.
شهر در اين روز
به طرز
باشكوهي آزينبندي
ميشود،
صاحبان مغازهها
هركدام با ذوق
و سليقه
مخصوصي دكان
خود را با
كاغذهاي
الوان تزئين
مينمايند و
با امتعه خود
دكورهاي
جالبي در پشت
ويترينها
درست ميكنند.
آجيل فروشها
درين روز
بازارشان از
سايرين گرمتر
است زيرا مردم
عادت دارند بر
طبق سنت
چهارشنبه شب
آجيل بخورند
كه اصطلاحاً
به آن «
چهارشنبه
يميشي» ميگويند.
كه مخلوطي است
از كشمش و
بادام و گردو و
نخود و تخمه و
پسته و يك نوع
شيريني مخصوص
كه با انجير و
امرود درست ميكنند
و به آن «ميانپور»
كه گويا همان
ميانپر است
ميگويند.
زيرا انجير و
امرود را خشك
كرده و داخل آن
را خالي نموده
و با مواد
شيرين مخصوص
پر ميكنند كه
بسيار جالب و
خوردني است
اكثر بچهها
لياس تازه عيد
خود را درين
روز ميپوشند
و هر پدر و
مادري براي
بچه خود درين
روز هديه ميخرد
و به آن «
چهارشنبه لخ»
ميگويند
يعني هديه
چهارشنبه .
اغلب خانوادهها
بخصوص
خانوادههاي
كم درآمد خريد
يك كوزه سفالي
را واجبتر ميدانند.
تا ساعت نه شب
خيابانها و
بازار شلوغ
است ولي ازين
ساعت به بعد از
رفت و آمد مردم
كاسته ميشود
و خيابانها
خلوت ميشود.
هوا كه تاريك
شد در حياط
منازل و پشتبامها
آتش روشن ميكنند
و از روي آن ميپرند
و شعر «سرخي تو
از من -- زردي من
از تو» ميخوانند
كه البته اين
لفظ به تركيست.
غذاي شام شب
چهارشنبه
حتماً بايد
برنج باشد حتي
فقيرترين
خانوادهها
هم اين رسم را
حفظ كردهاند
و بعد از شام
پسران
ميانسال
طنابي
برداشته و به
بام همسايهها
ميروند و
آويزان ميكنند
و صاحب خانه
برايشان
شيريني و آجيل
و پول درين
طناب ميبندد.
اين آيين
مختصر شباهتي
به «قاشق زني»
دارد. داستان
جالبي از شصت
هفتاد سال پيش
از اين سنت
سينه به سينه
نقل شده كه
تكرار آن
درينجا بيجا
نيست. گويند
پسري جوان به
خانه نامزد
خود براي «بلي
بلي» ميرود
صاحب خانه يا
پدر دختر ميشناسد
كه پشتبام
كيست و دختر
خود را به طناب
ميبندد و
فرداي آنروز
مراسم عروسي
آن دو را
برگزار ميكنند.
تا نيمههاي
شب صداي بزن و
بكوب گوشها را
نوازش ميدهد
و سرانجام
مردم خسته از
يك تفريح
يكروزه و لذتبخش
به خواب
ميروند و صبح
روز بعد بر
خلاف هميشه
خيلي زود و پيش
از طلوع آفتاب
از خواب برميخيزند
و با كوزه
سفالي خريده
شده به يكي از
تفريحگاههاي
نزديك شهر كه
به «دوقوز پله»
مشهور است
ميروند. جوي
كوچكي در اين
محل روان است
كه كوزه را از
آب آن پر ميكنند
و سه بار ازين
جو ميپرند و
اين شعر محلي
را ميخوانند:
"آتل بوتول
چارشنبه-بختيم
آتل چارشنبه "يعني:
- بپر، بپر،
چهارشنبه -اي
بخت من بازشو،
چهارشنبه (صمدي،
1354: 70)
چهارشنبهسوري
در كردستان
چهارشنبهسوري
(چوارشمه كله)
از ظهر روز سهشنبه
تا بعدازظهر
چهارشنبه به
اين صورت اجرا
ميشود.
در حدود ساعت3 – 2
بعد از ظهر از
محلههاي شهر
دسته دسته
زنان و دختران
و بچهها كه
همه لباسهاي
تازه و پر زرق
و برق پوشيده و
در حد متداول
آرايش يا بهتر
گفته شود سرخ
آب سفيدآبي
كردهاند
راهي
دباغخانه (بان
دواخانه) ميشوند.
هر كدام از
زنان و دختران
دم بخت يك تخم
مرغ و يك شيشه
خالي يا ظرف
سفالي خاي
همراه ميبرند
و در منطقه
وسيعي كه
اطراف آن را
باغات (گرياشان)
در بر گرفته و
نهر بزرگي از
وسط آن ميگذرد
پراكنده شده و
بعد هر كسي سعي
دارد خود را به
مجراي خروجي
فاضل آب
دباغخانه (البته
فرض از فاضل آب:
همان آب است كه
از حوضچههاي
مخصوص دباغي
چرم خارج ميشود)
برساند كه در
نتيجه سر و صدا
و بيا و برو و
قيل و قال برپا
ميشود.
دود كردن
اسپند
تقريبا آفتاب
دارد غروب
ميكند و هنگام
دود كردن
اسپند است.
مقداري اسپند (بادانه
وپوسته غلاف
آن) روي آتش
ميريزند و ضمن
اينكه تمام
افراد
خانواده خود
را روي دود آن
ميگيرند،
سعي ميكنند
دود در تمام
اطاقها و گوشه
كنار خانه
نفوذ كند و با
دود و دم اسپند
نيت خود را
همانا كور شدن
چشم حسود و
كوتاه شدن دست
جن و شياطين
اززندگي شان و
دور شدن بلا از
جسم و جان خود
و عزيزان با
صداي بلند ادا
كرده و با
خواندن الحمد
و قل هو الله
در ميان دود
فوت ميكنند و
تا آخرين دمي
كه دود هست،
دست و صورت و
دامن خود را
روي آن ميگيرند.
زاج سوزي
اين رسم
عموميت ندارد.
اما اگر در طول
بعد از ظهر سهشنبه
تا آخر وقت
چهارشنبه ،
بر حسب اتفاق
براي بزرگسال
و يا كودكي
حادثه و يا
سانحه غير
منتظرهاي
پيش آيد و ي
شئي قيميتي
بشكند و ضرر و
زياني به بار
آيد معتقدند
كه نحوست
چهارشنبهسوري
سبب آن بوده
است.
نان و نمك
مقداري نان (معادل
يك لواش) كه
مقداري نمک
طعام در آن
ريخته و مچاله
كردهاند،
بدست يكي از
بچهها
ميدهند (معمولا
دختران
نابالغ را
مامور اجراي
اين كار ميكنند)
در صورت
نداشتن دختر،
پسر بچه و در
غير آن يكي از
بزرگسالان
نان را بدست ميگيرد.
بدينوسيله
باور دارند كه
گشايش در كار و
در آمدشان
حاصل خواهد شد.
جاروسوزي (گز
گه كوتره
سوزانن)
هوا تاريك شده
و چهارشنبه در
جلد شب فرو
رفته است. در
هر خانه، يك
دسته جاروي
كار كرده و
كهنه را كه به
زبان محلي «گز
گه كوتره» ميگويند
(گزگ يعني جارو-
ه آخر گ = علامت
تعريف معال (ال)
عربي – كوتره
يعني = وارفته)
مهيا ميكنند
و يك سكه پول (سابق
شاهي _ دهشاهي
و … امروز شايد 10
ريال 20 ريالي)
در داخل ميگذارند
و آن را آتش
زده از ديوار
حياط به بيرون
پرتاب ميكنند.
سفال شكني نيز
از ديگر مراسم
چهارشنبهسوري
در ميان اقوام
كرد است.
منابع:
بلوكباشي،
علي(1380)، نوروز
جشن نوزايي
آفرينش،
دفتر پژوهشهاي
فرهنگي،
تهران
پاينده
لنگرودي،
محمود( 1377)،
آيينها و
باور داشتهاي
گيل و ديلم،
پژو هشگاه
علوم انساني و
مطالعات
فرهنگي،
تهران
پورکریم
هوشنگ.(1348) آیین
چهارشنبه
سوری در ایران
.هنر و مردم
شماره 7شماره 77و
78 صفحه 12-29 حسن
زاده، علير
ضا ( 1381)، افسانه
زندگان، نشر
بقعه، تهران
صمدي بيژن(1354)
چهارشنبهسوري
در رضاييه،
ماهنامه هنر و
مردم، دوره 14،
شماره 161، ص 70
عسكري خانقاه،
اصغر _ هنري،
مرتضي (1351)،
نگاهي به
مراسم
چهارشنبهسوري
در جو پشت و
خور،
ماهنامه هنر و
مردم، دوره 10،
شماره 114، ص 28-34
فريقي، احمد
(1356) مراسم
چهارشنبهسوري
و اعتقادات
مردم كردستان،
ماهنامه هنر و
مردم، شماره
184 و 185، ص 116-12