«هيرومبا»،
جشني كهن
است كه در
ميان گروهي
از
زرتشتيان،
در روزهاي
پاياني
فروردينماه
برگزار ميشود.
جشني، كموبيش
مانند جشن
سده، كه با
آتشافروزي
و آيينهاي
ويژهاي
همراه است.
گمانهاي
بسياري بر
اين جشن،
بردهميشود،
اما نزديكترين
گمان، اين
است كه آيين «هيرومبا»
همان آيين «سده»
است كه در
فروردينماه
برگزار ميشود.
براي
واكاوي
آنچه
دربارهي «هيرومبا»،
يكي از آيينهاي
نهچندان
كهن
زرتشتي،
شنيدهبودم،
با مهرداد
قدردان،
پژوهشگر
زرتشتي به
گفتوگو
نشستم.
او گفت: «پس
از يورش
تازيان و پس
از مهاجرتهايي
كه به
كشورهاي
ديگر روي
داد، گرفتن
كبيسه از
ياد رفت.
بنابر
واپسين
گاهشماري
كه به امروز
رسيده، جشن
سده در روز
اشتاد و
آذرماه
بنابرگاهشمار
قديم گرامي
داشته ميشدهاست.»
«قدردان» به
٢٠ سال
گذشته
برگشت و گفت: «نزديك
به ٢٠ سال
پيش،
اشتادايزد
و آذرماه
بنابرتقويم
بدون كبيسه
با ٢٥ و ٢٦
فروردينماه
همزمان بود
و هيرومبا
در چنين
تاريخي جشن
گرفته ميشد.
به گفتهي
وي، اگر
اين جشن
همچنان
بنابر همان
گاهشمار
برگزار ميشد
امسال
هيرومبا،
بايد در روز 22فروردينماه
برگزار ميشد.
«قدردان»
گذري به
دوران
كوذدكي زد و
داستان «هيرومبا»
را آنگونه
كه در كودكي
و نوجواني
ديده بود
بازگفت.
آييني كه
هرچند
امروزه كمي
ظاهرش با
گذشته،
تفاوت
يافته اما
هرچه باشد،
هيرومبا،
هيرومبا
است.
او خاطرات
روزهاي
نوجوانياش
را چنين
برشمرد: «پسين
روز ارد از
ماه
فروردينماه،
زرتشتيان
به
پيرهريشت،
يكي از
زيارتگاههاي
زرتشتيان
در يزد ميرفتند،
همه، نذر
داشتند،
سفرههاي
آييني ميانداختند
و دوستان
خود را به
سفرهي
يكديگر
فراميخواندند.
اما هماكنون
اوضاع كمي
دگرگون
شده، در
گذشته،
بزرگان
بيشتر ميآمدند،
همه با الاغ
ميآمدند و
هيزم را با
الاغ به
بالاي كوه
ميبردند،
اما از ٢٠
سال پيش
تاكنون،
همهچيز
دگرگون شده
و تنها يك
الاغ آن هم
به گونهاي
نمادين،
هيزم ميآورد.»
به گفتهي
مهرداد
قدردان،
سپيدهدم
روز بعد،
يعني روز
اشتادايزد،
ساعت ٤
بامداد،
همه از خواب
برخاسته،
همراه و
همازور با
يكديگر،
اوستاي گاه «اوشهن»
را ميخواندند،
سپس و
بيابانهاي
پيرامون
پير هريشت
رفته و بوتههاي
هيزم كه "غيزل"
ناميده ميشد
را كنده و
گردآوري ميكردند.
از
دور، از پشت
تلفن هم ميشد
احساس كرد
كه قدردان
لبخند بر لب
دارد،
لبخندي
شيرين كه
گذشتهها
را به
امروز،
پيوند ميدهد.
او ميگويد: «البته
جوانترها
هيزمها را
ميكندند و
چون تجربه
نياز دارد،
اين بزرگترها
بودند كه
هيزمها را
روي هم ميگذاشتند،
محكم آنها
را به هم
پيچيده و بر
پشت الاغها
ميگذاشتند.»
قدردان به
بانواني كه
در پير، چشم
به راه
بودند،
اشاره كرد و
گفت: «در خيلهها
همسر كساني
كه به
بيابان
رفتهاند،
چشم به راه
ميماندند،
سيرگ، پشمك
و ناشتا(:صبحانه)
آماده ميكردند
تا از كساني
كه زحمت
كندن و
آوردن هيزم
را بردوش
داشتهآند
پذيرايي
كنند.
همچنين
شماري از
مردهاي
خانواده
نيز همراه
با آنان در
خيلهها ميمانند
تا خوراك
نيمروز را
كه آبگوشت
بود، بار
بگذارند.»
مهرداد
قدردان، از
غيزليها
گفت و نقش
مهم جوانها
در آيين
هيرومبا. وي
افزود:«
هيرومبا
نيروي محرك
جوانان بود
و
پيشكسوتان
و بزرگان
تنها در اين
آيين آگاهي
و تجربه ميدادند.
خيلهي
جوانان هم
خيلهي
ويژهاي
بود و خيلهي
“غيزليها”
ناميده ميشد.»
قدردان
در اين بخش
از جواناني
گفت كه چوب
ميخوردند،
يعني با
چوب، كتك ميخوردند.
او چنين
ادامه داد: «پس
از خوردن
ناهار،
جوانهايي
كه براي بار
نخست به
گروه غيزليها
پيوسته
بودند، يا
افرادي كه
تازه داماد
شده بودند،
را چوب ميزدند
و خانوادهي
آنها بايد
با شربت از
ديگران
پذيرايي ميكرد
و پس از آن،
همه به سمت
ده راهي ميشدند.»
وي از
كساني گفت
كه هنوز آناندازه
بزرگ نشدهبودند
كه به گروه
غيزليهابپيوندند.
مهرداد
قدردان
دراينباره،
گفت: «نوجواناني
كه هنوز آن
اندازه سن
نداشتند كه
در گروه
غيزليهاجاي
بگيرند، از
بامداد، در
يك كار
گروهي كه
نشانهي
همازوري
بود، به در
خانهي همهي
افراد ده ميرفتند.
آنها بردر
هر خانهاي
اين چكامه
را ميخواندند:
شاه و شاخ
ارمني/ هر كه
شاخي بدهد/
خدا مرادش
بدهد/ و هركه
شاخش ندهد/ و
خدا مرادش
ندهد، از هر
خانهاي ٢
شاخهي
انار يا توت
را گردآوري
كرده و در
محل آتشافروزي
ميبردند،
اين شاخهها
به در همهي
خانهها
برده ميشد
و آن را
نشانهي
بركت ميدانستند.»
«قدردان»،
به ديگر
جوانان كه
در همين
هنگام، به
جايگاه
افروختن
آتش رسيده
بودند
اشاره كرد و
چنين گفت: «غيزليها،
غيزل ميآوردند
و دانه دانه
بارهايشان
را از الاغ
خالي ميكردند.
سپس جوانان
غيزلي و
بزرگترها،
در ٢ رديف
جلوي خرمن
هيزم ميايستادند،
يك تن
خدابيامرزي
تكتك تازه
درگذشتگان
و همهي
درگذشتگان
ده را داده و
براي روان
آنان آرامش
آرزو ميكرد
و پس از آن،
همه صدا
درميدادند،
هيرومبا.»
به گفتهي
وي، پس از
آن، موبد با
آتشي كه از
آتشورهرام
آوردهبود،
هيزمها را
روشن ميكرد
و از آن پس تا
شب به شادي
ميگذشت.
وي گفت: «بامداد
روز پس از
افروختن
آتش، كمي از
آتش زير
خاكستر، از
آتش
افروختهشده
در روز پيش،
توسط بانوي
خانه،
برداشتهميشد.
بانوي
خانه، با
ريختن كندر
و اسفند،
بوي خوش در
فضا ميپراكند.
پس از
پراكندهشدن
بوي خوش،
آتش به
جايگاه آتش
ورهرام
بازگردانده
ميشد. موبد
كمي از آتش
را برميداشت
و همه را در
يك آتشدان
گرد ميآورد.
سپس بخشي از
اين آتش
گردآوري
شده در
آتشدان را
به نشانهي
همازوري،
به آتش
ورهرام ميرساند.
وي افزود: «در
اين شب و شب
پس از آن،
جوانان ده
از محل
افروختن
آتش به دو
گروه دستهبندي
شده و
هركدام، به
محلهي
بالا و
پايين ده ميرفتند.
پس از آن
هرگروه، به
درخانهي
همهي
درگذشتگان
ميرفتند.
به آنها
خدابيامرزي
داده و از
آنها آجيل
ميگرفتند.
آجيلها را
جوانان در
دستمال
كمري خود ميريختند،
سپس چكامهاي
خوانده و از
واپسين
منزل، هر
دوگروه،
باهم، با
شربت
پذيرايي ميشدند.»
از مهرداد
قدردان،
پيرامون
معني و
مفهوم واژهي
«هيرومبا»
پرسيدم كه
او به پژوهش
و نتيجهگيري
خود اشارهكرد
و گفت: «هيرومبا
بهگونهي
روشن معني
نشدهاست،
اما به گمان
من،
هيرومبا از
واژهي
هيربد
گرفته شده.
از آنجا كه
هيربد به
كسي گفته ميشود
كه آموزش ميدهد،
پس بخش «هير»
معناي «آموزش»،
ميدهد و «اُم»
به معناي «مال
من» است. «با»
نيز معناي «باشد»
ميدهد. در
نتيجه،
واژهي
هيرومبا را
ميتوان «آموزشي
براي من»
برگردان
كرد. فلسفهي
اين نام، در
اين است كه
من، به ياد
كسي كه در
گذشته در ده
من بوده،
باشم و ياد
اين
شادروان،
در خاطر من
باقي بماند.»
پرسشي كموبيش
ذهن مرا به
خود مشغول
كردهبود؛
پيرامون
شوند
برگزاري
آيين
هيرومبا،
پرسيدم و
اينكه چرا
اين آيين
تنها در ده
شريفآباد
برپا ميشود
كه در
پاسخ،
قدردان به
زمان يورش
تازيان به
زرتشتيان
اشاره كرد و
گفت:« پس از
مهاجرتهاي
بسيار،
موبد
موبدان در
تركآباد
ساكن شد، كه
در كنار اين
روستا،
روستاي
احمدآباد
و شريفآباد
قرار دارند
و به گونهي
يك مثلث
هستند. پس از
اينكه تركآباد
از بين رفت و
اهالي احمدآباد
نيز به شريفآباد
آمدند،
تنها
روستايي كه
اين آيين را
برگزار ميكردهو
ميكند،
شريفآباد
است.
قدردان به
گمانهاي
ديگري
همچون شيوهي
برگزاري
آيين
هيرومبا
گفت: « گمان
اينكه
هيرومبا،
سدهاي
است كه به
شوند(:دليل)
محاسبه
نشدن كبيسه
در فروردينماه
برگزار ميشود،
بيشتر است.»
هيرومبا از
٢٠ سال
گذشته تا
كنون
دگرگون
شده، وانتها
جايگزين
الاغها
شدهاند و
ديگر بيشتر
مردم با
اتومبيل به
پير ميروند
تا با الاغ و
پاي پياده،
اما بايد به
ياد داشته
باشيم كه
هيرومبا،
هيرومبا
است و نيروي
محرك اين
آيين جوانها
هستند كه از
تجربه و
آگاهي
پيشكسوتان
استفاده ميكنند،
آييني كه
هرچه باشد،
بخشي از
گذشتهي
ماست كه
بايد بيكم
و كاست، به
آينده
منتقل شود.